زینب «س» در مدینه و سال 5 یا 6 یا 7 هجرت متولٌد شد ، او وقتی بزرگ شد ، علاقه ی بسیار به برادرش حسین «ع» داشت و حتٌی وقتی که « عبدالله بن جعفر » پسر عمویش از او خواستگاری کرد ، قبول آن را مشروط به آن دانست که هر گاه حسین «ع» خواست ، مسافرتی برود ، همراه حسین «ع» برود و عبدالله ممانعت نکند و عقد ازدواج بر اساس این شرط ، برگزار شد .
وقتی که امام حسین «ع» از مدینه به مکٌه و از آنجا به کربلا آمد ، زینب «س» همراه برادرش بود و در واقع سرپرست بانوان و کودکان بود و تا آخرین حدٌ توان در این سفر ، به برادر و نهضت برادرش ، کمک کرد .
با اینکه در سن 55 سالگی بود ، بزرگترین و سخت ترین مصایب را در راه به ثمر رساندن اهداف عالیه ی برادرش امام حسین «ع» تحمٌل نمود ، بانوان حرم ، به خصوص خواهرش امٌ کلثوم و دختر برادرش ، سکینه و همسر برادرش رباب نیز کمال تحمٌل و استقامت را کردند .
زینب در زمان پدر ، براستی زینت پدر بود ، در کوفه ، آموزگار زنان بود و در زمان امامت برادرش حسن «ع» نیز تلاشگری خستگی ناپذیر در راه اسلام بود .
ویژگیهای او در ماجرای کربلا بسیار است مهمترین ویژگی او را می توان در سه موضوع مهم زیر خلاصه کرد :
1_ تا برادرش امام حسین «ع» بود یگانه حامی او بود و بعد از او از حجٌت خدا امام سجٌاد «ع» سرپرستی و حمایت کرد و در چندین مورد نگذاشت او را به قتل برسانند ، خود را سپر او کرد و این چنین درس حمایت از مقام رهبری اسلامی را به جهانیان آموخت .
2_ او سرپرست یتیمان و بانوان بی سرپرست و پناه و تسلٌی بخش خاطر آنها بود و تا آخرین حدٌ توان از آنها حمایت می کرد ، حتٌی جیره ی آب خود را برای کودکان می گذاشت و در عین حال نماز شبش ترک نمی شد .
3_ او پیام آور خون شهیدان بود ، در کوفه مقرٌ حکومت ابن زیاد و در شام در حضور یزید و در مدینه و در هر جا که فرصت بدست می آورد ، از شهیدان و آرمانهای مقدٌس آنها می گفت و هدف امام حسین «ع» را روشن می کرد و مردم را بیدار می نمود ، خطبه ی غرٌای او در کوفه و شام ، عجیب صدا کرد ، یزید را به لرزه انداخت و او را با کوبنده ترین مطالب در برابر جمعیٌت ، محکوم ساخت ، به طوری که او در ظاهر ، اظهار پشیمانی می کرد و جنایت کربلا را بر گردن عبیدالله بن زیاد می انداخت .
به یزید گفت : (( اگر روزگار مرا به اینجا کشانده و با تو روبرو کرده ، من این را نمی خواستم ، حال که چنین شده من تو را کوچک می شمرم و باران سرزنشم را بر تو فرود می آورم ... خوشحال نباش که عزیزان ما را کشته ای ، خداوند می فرماید : «هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند ، بلکه زنده اند و از مواهب الهی بهره مند می باشند .» ولی وای به حال تو که در روز قیامت ، خداوند حاکم بر تو و محمٌد «ص» دشمن تو و جبرئیل «ع» یاور ما و خصم تو است و به زودی آن کس که تو را بر گرده ی مردم سوار کرده می فهمد که چه جنایت بزرگی کرده و جه فرد پستی را بر مکان بلندی نهاده است ... . ))
* * *
زینب «س» دو فرزندش محمٌد و عون را با خود به کربلا آورده بود و این دو نوجوان در راه حسین «ع» به شهادت رسیدند .
او با اینکه مادر دو شهید و شش برادر شهید و چندین شهید از بستگان نزدیک بود ، چون کوهی استوار در برابر حوادث ، ایستادگی کرد ، اگر گریه می کرد گریه اش فریاد بر ضدٌظلم بود ، فریاد بیداری بود ، پیام آور خون شهیدان بود وگرنه به ابن زیاد گفت : « ما رأیت الٌا جمیلاٍ ؛ جز زیبایی و سعادت چیز دیگری ندیدم . » یعنی ما در راه خدا هر چه در سختی قرار گیریم ، برای ما کرامت و شرافت است .
ماجرای زینب «س» آن شیر زن قهرمان کربلا ، با این چند سطر ، تمام نمی شود ، او حتٌی وقتی به مدینه بازگشت ، در هر فرصتی ، پیام شهیدان کربلا را به مردم می رساند و طبق روایاتی ، به دستور یزید او را تبعید به مصر کردند و یا نگذاشتند در مدینه بماند ، به شام آمد ، مرقد شریف او یا در مصر و یا در دمشق (شام) است ، سرانجام با یک جهان حماسه و دلاوری شب یکشنبه 15 رجب سال 62 هجری ( یکسال و نیم بهد از شهادت برادرش حسین «ع» ) در سن 56 سالگی از دنیا رفت و معروفترین قول این است که مرقد مطهٌرش ، در دمشق است .
زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستین
* * *
فلک بریدی لباس عزا به قامت زینب
ز آب غم بسرشتی گوئیا گل زینب
ز بعد فاطمه در صبر و تاب نیامد
زنی به حوصله ی زینب و به طاقت زینب
* * *
منبع : امام حسین «ع» آفتاب تابان ولایت نوشته ی محمٌد محمٌدی اشتهاردی
نظر بدهید |
زینب ای واژه ناب کتاب آفرینش
ای بلندترین شعر حضور ،ای مادر حیا
و ای فرزند پاکدامنی
کبوتر تفکرم را به اوج کدامین شاخسار وجودت پرواز دهم که عاجزانه باز نگردد.
تو از نسل اقیانوسی که چشمان اندیشه در امتدادت به ساحل نمی رسند.
تو از نسل آفتابی که در محضرت سر به زیر باید بود ، تو فرزند کوثری که دریای مهربانیت را کرانه نیست.
زینب ، ای مادر صبر
صبر از تو معنا یافته است . تو بر بلندایی از معرفت نشسته ای که برترین ایثارها درپیشگاهت ناچیز است .
دستان نماز نشسته ات استواری دین بود . دستان لرزانت را که به قنوت گشودی هزار هزار فرشته رحمت بر آن بوسه می زد.
تو فرزند فصاحتی که اعجاز کلامت قلب سنگ کوفیان را به لرزه در آورد و از کویر خشکیده چشمانشان ، سیل اشک جاری ساخت.
کلماتت زلال باران بود که بر کویر عطشناک کوفیان بارید تو اعجاز حسینی که در کربلا ظهور کرد.