نظر |
تداوم عاشورا
دیگر بار، محرم فرا رسید و دلهای احرار و آزادگان جهان به سوی حسینبنعلی(ع ) متمایل گشت و چشمانشان به واقعه عاشورا دوخته شد؛ واقعه ای که 1421 سال از وقوع آن می گذرد؛ اما هنوز، هر سال در سالگشت وقوع آن، نه تنها مسلمانان و شیعیان، بلکه تمامی آزادگان را به سوی خویش جلب می کند. آنچه در اولین نظر و مطالعه در واقعه عاشورا به چشم می خورد و جلب توجه می نماید ، انگیزه ماورای مادی این جنبش عظیم است. حسین بن علی(ع) از سر آغاز قیام خویش و حرکت از مدینه، و حتی قبل از آن، نه تنها به عدم پیروزی مادی خویش آگاه بود؛بلکه ازشهادت خود و اسارت خاندانش اطلاع و بارها،از طریق اخبار غیبی توسط پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) از شهادت خویش با خبر گشته بود و این نکته ای بود که افراد مختلف نیز در مواقف متعدد ، با او در میـــان می گذاشتند؛ اما او همچنان بر هدف خویش که انجام وظیــفه خطیر الهی و احیای دین و سنت نبوی بود ، اصرار می ورزید . از سوی دیگر این انگیزه و نیت خدایی قیام حسین (ع) و اصحابش در لحظه به لحظه این واقعه به چشم میخورد؛ از سبقت گرفتن اصحابش برای شهادت از یکدیگر گرفته تا جان باختن طفل 6 ماهه امام حسین (ع) در راه حق و تا آخرین لحظات حیات امام حسین (ع) که نه تنها تمام هستی خود را در راه حق ، جانانه واگذار نموده است، بلکه هنوز هم خویشتن را تسلیم حق می داند و زیر لب زمزمه می کند: الهی رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لا معبود سواک.
انگیزه الهی عاشورا که در آن ذره ای غیر خدا راه ندارد، سبب شده است که اهداف عاشورا و قیام اباعبدالله الحسین(ع)، اهدافی مطابق فطرت و سرشت تغییر ناپذیر انسانی گردد. و مگر ممکن است که روزگاری از ایام زندگی بشر، انگیزه ظلم ستیزی و آزادی از قید و بند ظلم از صفحه جان آدمی خارج شود و یا عشق به مبدأ خلقت در میان آدمیان فراموش گردد. پس همین پیوستگی عاشورا و فطرت انسانی، خود سبب تضمین عاشورا، نه تنها پس از 14 قرن، بلکه تا آخر زندگی بشر است. دامنه وسیع اثرات اجتماعی و فردی این قیام الهی که نه تنها پیروان سید الشهدا ( ع ) را تحت تاثیر قرار داده، بلکه سبب بیداری و تأثیر پذیری احرار و آزادگان جهان نیز گردیده است. ریشه های این فرهنگ و پیام جاودانه را در دل تاریخ مستحکم نموده است و تا زمانی که این اثرات عمیق و وسیع، در گستره تار یخ باقی و پا بر جاست، نام و یاد حماسه سازان کربلا نیز پایدار خواهد بود. از آنچه تاکنون مورد بررسی اجمالی قرار گرفت ، به وضوح مشخص می شود که فراموشی این واقعه عظیم، هرگز متصور نیست. اسلام از همان آغاز تبلیغ، اصلیترین برنامه خویش را رهایی آدمی از قید طاغوت و بندگی و اطاعت غیر خدا، معرفی نمود و بر آن پافشاری نمود. به همین خاطر مستکبران و مشرکان که منافع خویش را در خطر می دیدند، و تعارض آشکار اسلام با اهداف و مطامع خویش را در یافته بودند، همواره بر آن تاختند. اما رهبری الهی پیامبراکرم(ص) و امدادهای الهی مانع به ثمر نشستن کوششهای آنان می شد. از طرف دیگر، مسلمین نیز آنان را دشمن آشکار دین خویش میدانستند و در راه مبارزه با آنان، هرگز کوتاه نمی آمدند. اما پس از رحلت رسول خدا(ص)، روش خویش را تغییر دادند و شروع به استحاله و تغییر تدریجی این دین الهی از درون و وارونه جلوه دادن تعالیم آن و افزودن خرافه به آن نمودند ؛ تا جایی که پس از رسول اکرم (ص)، رفته رفته تمام ارکان قدرت را به دست گرفتند و آنچه در عصر نبی گرامی اسلام (ص)، از انجام آن عاجز بودند ،امروز در زیر پوشش ظاهری اسلام و به نام دین، انجام میدادند و هرچه زمان گذشت، بخشهای بیشتری از دین خدا را زیر و رو کردند. با ذکر این مطلب، این نکته واضح و آشکار می گردد که قیام حسینی تنها در یک پیکار و ستیز میان اقلیت حق و اکثریت باطل ، خلاصه نمی شود ؛ بلکه خود چشمه جوشان معــرفتی و شناختی است و دارای یک پیام جاودانه الهی و انسانی و به وجود آورنده یک معیار ابدی است که در تمامی اعصار عمل نمودن به آن سبب کوتاه شدن دست مستکبران و ظالمان از دامان اسلام و انسانیت انسان می گردد . بر این اساس ، اسلام بقای خویش را مرهون مجاهدتهای سید الشهداست و این همان مفهوم حدیث نبوی است که « حسین منی و انا من حسین » امروز دشمنان هجوم همه جانبه خویش را به اسلام ادامه می دهند و تنها راه مبارزه با اسلام را تغییر اصول و مبانی اسلامی میدانند و از سوی دیگر هوا و هوس آدمی، همواره انسان را در بند خود اسیر می نماید .
پس امروز نیز ما به ماهیت پیام و قیام سیدالشهدا نیازمندیم تا اسلام اصیل و به دور از پیرایه را که پیامبر اسلام (ص) به عالمیان عرضه نمود را درک نماییم و آنرا حفظ کنیم و باورهای خویش را از هرگونه جهالت و ضلالت به دور نگه داریم و درون انسانی خویش را از بند برهیم تا بدین وسیله مقدمات برپایی نظام جهانی مبتنی بر عدالت و بر پایه تعالیم جهان شمول اسلام را فراهم آوریم و راه را برای حکومت جهانی مهدی موعود (عج) هموار کنیم. در حقیقت، قیام حسینی در عصر حاضر و در فضای غبار آلود تبلیغاتی موجود، هر چه بیشتر مرز حق و باطل را تبیین می نماید و دوباره فطرت مدفون شده بشر را که در زندگی مادی غوطه ور است بیدار می کند. پس نه تنها نیاز بشر در عصر حاضر به قیام عاشورا از بین نرفته است، بلکه فزونی یافته است .
عاشورا: حال و آینده
نسل امروز و آینده هنوز تشنه فضیلت و عدالت است و به دلیل سرخوردگى از تباهىها بهدنبال آرمان شهر اسلامى مىگردد. اینان به نیرومندى و توانایى خویش براى به دست آوردن دنیایى بهتر و در نتیجهرستاخیزى مطلوب مىاندیشد. جوان امروز در تلاش است تا از فرهنگ و ارزشهاى اسلامى انسانىبه صورت بهینه بهره گیرد. این تفکر حیاتىترین، اندیشهاى است که مىتواند بهبالندگى جامعه جوان امروز و آینده مدد رساند. همانگونه که می دانید صحنه عاشورا چنان آگاهانه در راه معشوق جانسپارى کردند که به قول امام خمینى(ره): «هر چه روز عاشورا سیدالشهدا سلاماللهعلیه به شهادت نزدیکتر مىشد، افروختهتر مىشد و جوانان او مسابقه مىکردند براى این که شهید بشوند، همه هم مىدانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند. براى این که آنها مىفهمیدند کجا مىروند؛ آنها مىفهمیدند براى چه آمدند؛ آگاه بودند که «ما آمدیم اداى وظیفه خدایى را بکنیم؛ آمدیم اسلام را حفظ بکنیم». امام خمینى(ره) رمز عزت مردم ایران، از ذلت و زبونى را، احیاى حماسههاى عاشورایى مىدانند و مىفرمایند: «عاشورا را زنده نگهدارید که با نگهداشتنعاشورا کشور شما آسیب نخواهد دید.»
شجاعت سیدالشهداء علیه السلام نه تنها همان زور بازو و قدرت و قوت بدنى و علم و آگاهى آنحضرت به آئین جنگ و نبرد و مدیریت و فرماندهى و به خاک انداختن دلیران ودلاوران صحنه کارزار بود، بلکه تمام اینها از روح قوى و خصیتبلند و حیاتاعتقادى و اسلامى او نشات مىگرفت. وقتى از او مىپرسند از پیامبر حدیثى که خودت شنیده باشى نقل کن مىفرماید: « ان الله یحب معالى الامور و یبغض سفسافها » خداوند کارهاى بلند و گرامى رادوست مىدارد و کارهاى پست و زبون را دشمن مىدارد.»
در این روایت امام حسین(ع) که از جد بزرگوارش نقل مىکند، معلوم مىشود روح بلندامام با امور پست جسمى سر و کار ندارد، سر و کارش با معانى عالى و بلند و باعظمت است. از دیدگاه اسلام همه حماسههاى نژادى و قومى مذموم است و آن حماسهاى در اسلامممدوح و پسندیده است که بر اساس عزت نفس، کرامت نفس، آزاد منشى و استقلالفرهنگى و اعتقاد دینى باشد و ننگ و ذلت و انحطاط و پستى را تحمل ننماید.
سیدالشهدا با الهام از آیات حماسى قرآن هم چون آیه شریفه «لله العزه ولرسوله و للمومنین» و آیه «لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا» و بااستفاده از زندگى حماسى و سیره عملى رسول خدا(ص) و امیرالمومنین علیه السلامو حماسههاى زهراى اطهر وامام حسن مجتبى(ع) به احیاى انسانهاى مرده زمانپرداخت و شخصیت معنوى مسلمانان را بیدار کرد و اسلام را تجدید حیات بخشید و درملت اسلام در تمامى قرون و اعصار حماسه و غیرت ایجاد کرد، حمیت و شجاعت و سلحشورى به وجود آورد و براى تمام نهضتها و انقلابهاى دنیا سوژه و سرمایه بىنظیرى شد و به آنها آموخت که ترسها، زبونىها، بردگىها، چاپلوسىها، بیگانهپرستىها، همه و همه مولود از دست دادن خوى فطرى و شخصیت انسانى است. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنهاى پیرامون روحیه حماسى و رفتار شجاعانه مردم شریف ایران و برکات آن مىفرمایند: «رفتار شجاعانه همه مردم و مسئولان ایران، علتهاى دیگر را براى مقاومت دربرابر آمریکا تشجیع کرده است. اکنون دورانى که امریکایىها خیال مىکردند صاحباختیار دنیا هستند و براى کشورهاى گوناگون خط و نشان مىکشیدند، سپرى شده است واین همه به برکتشجاعت و نترسیدن ملت ایران از ابرقدرتها حاصل شده است.» امروزه ملتهاى مسلمان سراسر دنیا در پرتو تعالیم حماسى حضرت اباعبدالله الحسین ( ع ) مىروند تا در تاریخ معاصر تحولى ایجاد کنند. امروزه بیدارى و آگاهى سیاه پوستان امریکا آن هم در پرتو تعالیم انسان ساز عاشورایى و رهنمودهاى امام خمینى ( ره ) مایه بسى امید و بشارت است.
رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: «سیاهپوستان آمریکا اعم از مسلمان ومسیحى در این تظاهرات مشتهایشان را گره کردند و فریاد «الله اکبر» سر دادندو به ترجمه سوره مبارکه حمد گوش فرا دادند این پیام قرآن بود که زیر چشم رژیماستکبار امریکا در دنیا پخش شد و این واقعیت نشان داد که با وجود مخالفت هاىامریکا پیام انقلاب اسلامى به مخاطبین آن در دورترین نقطه جهان رسیده است.»
رهبر معظم انقلاب بااشاره به حماسههاى مردم شریف ایران و با قاطعیت تمام مىفرمایند: « همه دولتها اعتراف دارند که تنها ایران اسلامى است که با شجاعت در مقابلامریکا و اسرائیل ایستادهاند.»
به خاطر همان تعالیم عاشورایى است که هنوزشعارهاى حماسى و پیامهاى بلند آن به گوش اهل دل مىرسد که مىفرمود: الموت اولى من رکوب العار والعار اولى من دخول النار انا الحسین بن على آلیت ان لا انثنى حتى عیالات ابى امضى على دین النبى ، «مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول آتش سوزان جهنم استمن حسین فرزند على هستم، سوگند یاد کردهام که در مقابل دشمن سرفرود نیاورم. من از اهل و عیال پدرم حمایت مىکنم و در راه آئین پیامبر کشته مىشوم.»
روحیه حماسى است که باعث مىشود انبیاء الهى براى اجراى عدالت اجتماعى کوچکترین سازشىبا مترفین و کفار نداشته باشند.
همین حماسههاى صادقانه و مخلصانه بود که یک جاذبه واقعى و حقیقى در قلوب مردممومن جهان ایجاد کرد که حرارت و سوزش آن هرگز به سردى نمىگراید و در زیر اینآسمان کبود نمىتوان نهضت و انقلاب اصلاحى را پیدا کرد که با حماسههاى جاویدعاشورا آشنا نباشد.
آرى «ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المومنین لن تبرد ابدا» امام خمینى ( ره ) «بزرگداشتشعائر عاشورایى» را مهمترین رمز وحدت ملل مسلمان جهان مىداند وتعالیم عاشورایى را ثمربخشترین حماسهبراىعزتمسلمین و ذلت و خوارى کفار ومشرکین و نابودى استکبار جهانى بهحساب آورده ومىفرماید: «همه باید بدانیم که آن چه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسى، مراسمعزادارى ائمه اطهار و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابى عبداللهالحسین علیه السلام است که حافظ ملیت مسلمین به ویژه شیعیان اثنى عشرعلیهم صلوات الله و سلم مىباشد.»
عاشورا و زنان
زلال «عاشورا» در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاک او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب کننده جانها بوده است.
اینک نیز عاشورا پرگارى است که عشق را ترسیم مىکند و کانونى است که ارزشها، احساسها، عاطفهها، خردها و ارادهها برگردش مىچرخند.
عاشورا از دیرباز تجلىگر روز درگیرى حق و باطل و روز فداکارى و جانبازى در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانى اندک ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شکوهمند، با سپاه سنگدل و بىدین حکومت ستمکار یزیدى به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایى و آزادگى مبدل ساخت. عاشورا اگر چه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است که همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبتبه معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بنعلى(ع) مىگردد و حتى غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظیم فرود مىآورند. عاشورا نشان دهنده معناى «حسین منى و انا من حسین» بود که دین رسول خدا ( ص ) با خون سید الشهدا آبیارى شد و به تعبیر امام خمینى(ره) عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود. حماسه عاشورا را زنان و مردانى ساختند که مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلتبار ترجیح دادند تا گلواژه آزادى و آزادگى همواره در تاریخ سبز بماند. در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانى که در رکاب حضرت به فیض عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان کمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب کبرى (س) و نقش وى در پیام رسانى صحبتشده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگى مورد غفلت واقع شده است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند که از آگاهى و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مىپندارند. در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان براى همیشه تاریخ پر بار شیعه بهترین الگوى ایمان و ایثار و اخلاص و فداکارى خواهند بود.
نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
1- مشارکت در جهاد 2- آموزش صبر 3- پیام رسانى 4- روحیه بخشى 5- پرستارى 6- مدیریت 7- حفظ ارزشها 8- تغییر ماهیت اسارت 9- عمق بخشیدن به بعد عاطفى و تراژدیک کربلا
الگو گیری ازعاشورا
تاریخ اسلام و شخصیتهای برجستة اسلامی نیز برای مسلمانان در همة دورهها الگو بوده است و تعالیم دین ما و اولیاء مکتب نیز توصیه کردهاند که از نمونههای متعالی و برجسته در زمینههای اخلاق و کمال، سرمشق بگیریم. در میان حوادث تاریخ، «عاشورا» و «شهدای کربلا» از ویژگی خاصّی برخوردارند و صحنه صحنة این حماسه ماندگار و تکتک حماسهآفرینان عاشورا، الگوی انسانهای حقطلب و ظلمستیز بوده و خواهد بود، همچنان که «اهلبیت ( ع )» بصورت عامتر، در زندگی و مرگ، در اخلاق و جهاد، در کمالات انسانی و چگونه زیستن و چگونه مردن، برای ما سرمشقاند. از خواستههای ماست که حیات و ممات ما چون زندگی و مرگ محمد و آل محمّد باشد: «اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مَحَمَّدٍ »
امام حسین ـ علیه السّلام ـ حرکت خویش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، برای مردم دیگر سرمشق میداند و میفرماید: «فَلَکُمْ فی اُسوَةٌ» نهضت عاشورا، الهام گرفتة از راه انبیا، و مبارزات حقجویان تاریخ و در همان راستاست. استشهادی که امام حسین ( ع ) به کار پیشینیان میکند، نشاندهندة این الگوگیری است. هنگامی که حضرت میخواست از مدینه خارج شود، این آیه را میخواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»، قبل از حرکت نیز در وصیتنامهای که به برادرش محمد حنفیه نوشت و مبنا و هدف و انگیزة خروج را بیان کرد، از جمله تکیة آن حضرت بر عمل به سیره جدّ و پدرش و پیمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خطّ سیر معرفی کرد: «وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی و اَبی عَلِی بْنِ اَبی طالِبٍ» و سیرة پیامبر و علی ( ع ) را الگوی خویش در این مبارزه با ظلم و منکر دانست. این شیوه، تضمینی بر درستی راه و انتخاب است که انسان مبارز، از اولیائ دین و معصومین الگو بگیرد و برای کار خود حجّت شرعی داشته باشد. در سخنی دیگر، آن حضرت فرموده است: «وَلی وَ لَهُمْ و لِکُلِّ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَة و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله »
را اسوة خود و هر مسلمان دیگر قلمداد کرده است. پیامبر اکرم ( ص ) ، دو فرزندش امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) را «امام» معرفی کرده است، چه قیام کنند، چه بنشینند: «اِبْنای هذا اِمامانِ، قاما اَوْ قَعَدا» پس از قیام عاشورا نیز در همان خطّ امام و اسوه و الگو بودن امام حسین ( ع ) بود و عمل آن حضرت برای امّت میتوانست سرمشق و سرخط باشد و مبنای مشارکت پیروان امامت در مبارزه با حکومت یزیدی باشد، مبارزهای که ریشه در جهاد همة پیامبران ربّانی و همة جهادهای مقدّس مسلمانان صدر اسلام در رکاب حضرت رسالت داشت.
در تاریخ اسلام نیز، بسیاری از قیامهای ضد ستم و نهضتهای آزادیبخش، با الهام از حرکت عزّتآفرین عاشورا شکل گرفت و به ثمر رسید. حتّی مبارزات استقلالطلبانة هند به رهبری مهاتما گاندی، ثمرة این الگوگیری بود؛ همچنانکه خود گاندی گفته است: « من زندگی امام حسین ( ع )، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجّه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین ( ع ) پیروی کند »
قائد اعظم پاکستان، محمدعلی جناح نیز گفته است: « هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین ( ع ) از لحاظ فداکاری و تهوّر نشان داد، در عالم پیدا نمیشود. به عقیدة من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی نمایند »
بارزترین نمونة آن، انقلاب اسلامی ایران بود که درسها و الگوهای عاشورا، قویترین دستمایة جهاد مردم بر ضدّ طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهة نبرد هشت ساله به شمار میرفت. نبرد و شهادت مظلومانه برای رسوا ساختن ظالم، عمل به تکلیف در شدیدترین حالاتِ تنهایی و بییاوری، رها نکردن هدف حتّی با کمبود نفرات و شهادت یاران، همه و همه از ثمرات الگوگیری از عاشورا بود.
امام امّت، در اسوه بودن عاشورا برای نهضت پانزده خرداد میفرماید: « ملّت عظیمالشأن، در سالروز شوم این فاجعة انفجارآمیزی که مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع میشد. واقعة عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 و از آن تا قیام عالمی بقیة الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلابساز است. » سزاوار است که نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگری دقیق قرار گیرد و شیوههای مبارزه، خطوط اصلی تبلیغ، عوامل ماندگاری یک حرکت انقلابی و ثمربخشی آن در طول سالیان متمادی، و درسهایی که برای به حرکت درآوردن ملّتهای خفته و خمود در آن نهفته است، تبیین گردد و عاشورا به یک «مکتب» و «دانشگاه» تبدیل گردد.
پیام عاشورا
«السلام علیک یا ثارالله و ابنثاره و الوتر الموتور»
عاشوراى سال 61 ه.ق فرا رسید ، و سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحراى کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشترى در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. حسین بنعلى ( ع ) با دلى آرام، قلبى مطمئن و روحى بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد:
الف) آزادى و آزادگی
در بامداد عاشـــــورا، که دشمنان بر گرد سید الشهداء امام حسین ( ع ) حلقه زده بودند به حضرت پیشنهاد بیعت با یزید کردند و امام(ع) فرمودند : لا والله لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمىکنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمىپذیرم. در نزدیکی ظهر عاشورا سید الشهداء پیام آزادى را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة هرگز تن به ذلت نمىدهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است. در آخرین لحظات که پیکر پارهپاره سید الشهداء بر روی زمین افتاده بود و خون خدا از رگهاى بریدهاش بیرون مىزد و دشمنان از خدا بی خبر به سمتخیمهگاه اهل بیت ( ع ) یورش مىبردند، در زیر لب این چنین زمزمه کردند : یا شیعة آل ابىسفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشتهاید و از روز رستاخیز نمىهراسید پس در دنیاى خویش آزاده باشید.
ب) عرفان با دید حقیقت
با نزدیکتر شدن ظهر عاشورا ، تهدید سپاهیان دشمن افزونتر می شد ، وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال را فرا گرفته بود و حسین بن علی ( ع ) فرزند برومند حضرت فاطمه(س) تنهایى را احساس مىکرد. و در این میان سید الشهدا ( ع ) دستش را به سمت آسمان بلند کرد و با معبود خود این گونه سخن گفت: اللهم انت ثقتى فى کل کرب و انت رجائى فى کل شدة و انت لى فى کل امر نزل بى ثقة و عدة، کم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بک و شکوته الیک رغبة منى الیک عمن سواک ففرجته عنى و کشفته [و کفیتنیه] فانت ولى کل نعمة و صاحب کل حسنة و منتهى کل رغبة. بارالها، تو در هر اندوه و مشکلى مورد اعتماد منى; در هر سختى مایه امید و در هر امرى که بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستى. غمهایى سبب سستى قلب مىشود و راه چارهاندیشى را بر انسان مىبندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها مىکنند و دشمنان به نکوهش مىپردازند; چه بسیار چنین غمهایى که به درگاه تو روى آوردم، به تو شکایت کرده، از دیگران روى گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختى. پس تو عطا کننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیکى و پایان هر آرزو و امیدى.
ج) نماز نیایش
هنگام اذان ظهر فرا رسید. یکی از یاران مخلص امام در ظهر عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت کرد، حضرت فرمودند: وقت نماز فرا رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. آنگاه نماز را آغاز کرد و نزدیک به نیمى از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت کامیاب شدند. اقامه نماز در صحنه کربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاکید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروى از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره مىکنند و مىگویند: ... اشهد انک قد اقمت الصلاة...
د) ایستادگی حق در برابر باطل
در روز عاشورا، حلقه محاصره دشمنان لحظه به لحظه تنگتر مىشد و سختیهایش فزونى مىیافت. در آن هنگام، که تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یکى پس از دیگرى شربتشهادت مىنوشیدند و خویشاوندان نزدیک و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مىزدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بىخبر را مخاطب ساخت و فرمودند: تبا لکم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین... .
الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بى الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ...
در پایان امام(ع) اشعار فروة بنمسیک مرادى را قرائت کردندکه آمده است :
اگر شما را شکست دادیم از قدیم چنین بودهایم و تازگى ندارد اگر با شکست رو به رو شدیم باز مغلوب نشدهایم پیروزى در هر حال با جبهه حق است ما با ترس خوى نگرفتهایم اگر کشته شویم سرنوشت، شهادت در راه خداست.
ه) سجده کردن در برابر حق و حقانیت
بالاترین پیام سیدالشهداء، در روز عاشورا، تسلیم در برابر خداوند سبحان بود. یاران آن حضرت نیز چنین بودند و در برابر امام خویش مىگفتند: انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الى یوم القیامة من تا روز قیامت، با هر که با شما [معصومان] سازش کند، سازش مىکنم و با هر که بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد مىجنگم. یاران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جاى آوردن نماز ظهر، گویا بیعتى دیگر کردند و بر تسلیم بودن خویش در برابر فرماندهى چنین تاکید کردند: نفوسنا لنفسک الفداء و دماؤنا لدمک الوقاء فوالله لا یصل الیک و الى حرمک سوء و فینا عرق یضرب; جانهاى ما فداى جان تو باد [اى پسر فاطمه] و خونهاى ما فداى خون پاک تو باد. سوگند به خدا، تا وقتى جان در بدن داریم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندى نخواهد رسید. سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیکرش چهره بر خاکهاى گرم کربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه کرد:
صبرا على قضاءک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالى سواک و لا معبود غیرک، صبرا على حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على کل نفس بما کسبت احکم بینى و بینهم و انتخیر الحاکمین.
خدایا، در برابر قضا و حکم حتمىات صبر پیشه مىکنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارىجویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حکم تو را مىپذیرم، اى فریادرس کسى که فریادرسى ندارد; اى جاودانهاى که پایانى ندارد، اى زندهکننده مردگان و اى قیومى که بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت کن; تو بهترین داورانى.
« السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام ) »
پىنوشتها:
1ـ بنگرید : ادب الحسین وحماسه ، ص122-121، به نقل ازلهوف سید ابن طاووس ومقتل خوارزمی ونیز همان کتاب ادب الحسین … ص28، 105-104ونیز بلاغه الحسین ، ص 144و 157و…
2 ـ بحارالانوار، ج 98، ص 260، ح 41; زیارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنین است: سلام و درود بر تو اى خون خدا و اى پسر خون خدا و اى کشته تنهایى که انتقام خونت گرفته نشده است.
3 ـ بحارالانوار، ج 45، ص7; در کتبى چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنین نقل کردهاند... و لا افر فرار العبید. همانند بردگان از پیش شما فرار نخواهم کرد. (مناقب آل ابىطالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج 4، ص 75; الکامل فى التاریخ، ابناثیر، ج 4، ص63; اعلام الورى; اعلام الهدى، الطبرسى، ص 238) ، ص 51
4 ـ صحیفه نور، ج15، ص55 ، ص 205
5 ـ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 60 - 61; ارشاد مفید، ص217; بحارالانوار، ج 45، ص 4.
6 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 21; املهوف على قتلى الطفوف، سید بنطاووس، ص 165.
7 ـ .بحارالانوار، ج 98، ص 260.
8 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 8; ص83، ح 10; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن طاووس، ص6 - 155.
9 ـ مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 5 ، 304 ، 375
10 ـ کتاب پرتوى از عظمتحسین(ع- تالیف لطف الله صافى، ص217 201.
11 ـ منافقون، آیه8.
12 ـ نساء، آیه141.
13 ـ روزنامه رسالت،23/7/74.
14 ـ روزنامه جمهورى اسلامى،27/7/74 ، 13/2 /75
15 ـ مستدرک الوسائل، ج2، ص217.
16 ـ صحیفه نور، ج21، ص173.
17 ـ صحیفه نور. ج9. ص57
18 ـ همان. ج 14. ص 265 ،
19 ـ عوالم (امام حسین) ص3 و 4
20 ـ حیاة الامام الحسین، ج3، ص 378.
روزها همچنان از پی هم میگذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه میرسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام میرسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش میدهد. زمزمهای که همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمهها و نام حسین(ع) بود که توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری که با گذشت زمان هنوز فعل حسینیشان در اذهان حک شده باقی مانده است.
امام حسین ( ع ) به همراه 72 تن از یاران صدیقش حماسهای خلق کرد که حتی با یادآوری آن میتوان به عظمت این نهضت حسینی پی برد و برای حرکتها و مبارزات ظلمستیزانه بعدی، در طول تاریخ پس از امام(ع) و یارانش الگویی گشت. در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشتهاند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گستردهاى برخوردار است که هر چه بیشتر به تحلیل و بررسى آن پرداخته شود زوایاى نوتر و تازهترى از آن آشکار خواهد شد. عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام ناب که نقش حیاتى را در استحکام ریشه ها، رویش شاخه ها و رشد بار و برهاى آن ایفا کرده است. عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیاى خاصى محصور نمانده است، بلکه همواره الهام بخش تشیع در راستاى حرکت ها، جنبش ها و قیام هاى راستین شیعه ـ پل بسیارى از نهضتهاى دیگر ـ در برابر کانون هاى ظلم و کفر و نفاق بوده است. قیام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمهاى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهامبخش بسیارى از نهضتهاى حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمینى(ره) از عاشورا حسینی الهام گرفت. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره) نیز این مفاهیم را بیان میدارد که هر کس خود را بیشتر برای ظلم محیا کنید ، ظالم بیشتر میشود و اگر در برابر ظالم ایستادگی کنید ظلم از بین میرود. روحانیت شیعه همواره براى حراست از کیان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادى بازگو کرده است، بلکه حتى به بازسازى آن و پاسدارى از ارزش هاى ناشى از آن پرداخته است. بازسازى مضامین و مفاهیم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانى به فراخور حال آن زمان، تأثیر بسیار شگرف و سازنده اى در راه پیشبرد اهداف مقدسى همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جاى نهاده است. تاریخ شیعه گواه صادق و روشنى از این بازسازىها است. این بار نیز آذرخشى دیگر از آسمان کربلا درخشید که نور آن مشعل فروزان راه حق طلبان و حقیقت جویان، و ابهت و صلاى آن، در هم کوبنده الحاد و نفاق است. عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. از این روى، سخنی هر چند کوتاه پیرامون اساسىترین بعد این حادثه بزرگ است که در بخشی از آن تحت عنوان « عاشورا در محرم » که بر گرفته از موضوعات مختلف پیرامون این حادثه تاریخی خواهد بود بیان می گردد .
تولد تاریخ
پنجاه سال از غروب آفتاب آسمانی وحی میگذشت و بیش از بیست سال بود که زمین و زمان از تابش خورشید قسط و عدالت محروم شده بود، پنجاه سال پیش از این، پیامبر اسلام(ص) رحلت فرموده بود و در طول این نیم قرن تنها چهار سال و نه ماه آفتاب عدالت درخشیده بود، دیگر هرچه بود سیاهی بود و ستم، ظلم بود و ظلمت، و هرچه عقربه تاریخ پیشتر می رفت سیطره سیاهی و ستم بیشتر میشد و این سیطره چنان باسرعت پیش میرفت که دیگر امید به نور نجاتی نبود، میرفت که نام قرآن و اسم اسلام نیز به فراموشی سپرده شود و این، یعنی محو حقایق و نابودی انسانیت و به باد دادن تمام زحمات و خدمات پیامبران و اصلاحگران تاریخ؛ به عبارت دیگر تحریف و تدفین تاریخ، تاریخی که رسولان حق، از آدم تا خاتم به آفرینش آن کمر همت بسته بودند و با تحمل سختیهای طاقتفرسا و با صداقت و صمیمیت فوق العاده خویش آن را ساخته بودند و چه میثمها که در حراست از آن به سر دار نرفته و چه ابوذرها که به خاطرآن، شکنجه و تبعید نشده بودند و از همه مهمتر حضرت علی(ع) آن عین عدل و عرفان و انسان کامل در این راه مقدس شهید شده و با خون خویش و این ابرمرد، کسی جز امام حسین(ع) و این کار سترگ، جز با حماسه بینظیر کربلا، نمیتوانست باشد این کار با منبر و خطابه یا با نوشتن نامه و رساله تحقق نمییافت، خون خـدا میبایست دین خدا را از نو زنده کند و با شهادت خویش حجاب از چهره اهل تزویر بردارد . حضرت با آگاهی تمام به آخرکار وبا شوق واشتیاقی وصف ناپذیر به دیدار دوست به راه افتاد ورفت که کربلا راعرش عشق وعاشورا را قیامت قرآن وتولد تاریخ کند که کرد وحیرت آبادی را بنام کربلا تا ابد زنده وبالنده دربلندای ابدیت پدید آورد که هنوز هم که هنوز است جهانخواران وزورمداران وریا کاران تا نام کربلا وعنوان عاشورا را می شنوند خوابشان آشفته می شود و کربلا بزرگترین و مهیبترین کابوسی است که خواب را بر چشم همه یزیدیان حرام کرده است .
حسین بن على ( ع )
امام سوم شیعیان،شهید کربلا و خون خدا،که نهضت عاشورا بر محور فداکارى و جان فشانى آن حضرت شکل گرفت و تاریخ بشرى را سرشار از حماسه و ایثار کرد و درس آزادگى و عزت به انسان داد و با خون خویش که در کربلا ریخت،درخت اسلام آبیارى شد و امت مسلمان بیدار گشت. سومین امام معصوم، در سوم (یا چهارم) شعبان سال چهارم هجرى در شهر مدینه دیده به جهان گشود. او دومین ثمره پیوند فرخنده حضرت على (ع) و حضرت فاطمه ( س ) دختر پیامبر اسلام (ص) بود. رسول خدا «ص» نام فرزند حضرت زهرا «ع» را «حسین» نهاد.وى مورد علاقه شدید پیامبر خدا «ص» بود و آن حضرت در باره او فرمود: «حسین منى و انا من حسین...»
حسین بن على (ع) مدت شش سال از دوران کودکى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى کرد و پس از آن حضرت، مدت سى سال در کنار پدرش امیرمومنان حضرت علی (ع) زندگى کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شرکت داشت . پس از شهادت امیر مومنان حضرت علی ( ع ) (در سال 40هجرى) امامت به حسن بن على «ع» رسید ، همچون سربازى مطیع رهبر و مولاى خویش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پیمان صلح،با برادرش و بقیه اهل بیت «ع» به مدینه آمدند . مدت ده سال در صحنه سیاسى و اجتماعى در کنار برادر بزرگ خود حسن بن على (ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) (در سال 50هجرى) بار امامت به دوش سید الشهدا قرار گرفت در آن دوران ده ساله که معاویه بر حکومت مسلط بود، امام حسین«ع»همواره یکى از معترضین سرسخت نسبت به سیاستهاى معاویه و دستگیریها و قتلهاى او بود و نامههاى متعددى در انتقاد از رویه معاویه در کشتن یاران وفادار به حضرت على «ع» بودند و پیرامون اعمال ناپسند دیگر او نوشت.
در عین حال،حسین بن على «ع» یکى از محورهاى وحدت شیعه و از چهرههاى برجسته و شاخصى بود که مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموى از نفوذ شخصیت او بیم داشت . با مرگ معاویه در سال 60 هجرى ، یزید به والى مدینه نوشت که از امام حسین«ع»به نفع او بیعت بگیرد . اما سید الشهدا که فساد یزید و بىلیاقتى او را مىدانست، از بیعت امتناع کرد و براى نجات اسلام از بلیه سلطه یزید که به زوال و محو دین مىانجامید ، راه مبارزه را پیش گرفت.از مدینه به مکه هجرت کرد و در پى نامه نگاریهاى کوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت براى آمدن به کوفه،آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامههایى براى شیعیان کوفه و بصره نوشت و با دریافت پاسخ کوفیان در بیعتشان با مسلم بن عقیل،در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجرى از مکه به سوى عراق،حرکت کرد. پیمانشکنى کوفیان و شهادت مسلم بنعقیل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سیدالشهدا که همراه خانواده، فرزندان و یاران به سوى کوفه مىرفت، پیش از رسیدن به کوفه در سرزمین «کربلا» در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت . تسلیم نیروهاى یزیدى نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین،مظلومانه و تشنه کام، همراه اصحابش به شهادت رسید،از آن پس،کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگى شد و کشته شدن وى،سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدانهاى خفته گردید.
پیروزی خون بر شمشیر
قیام عاشورا نشان داد که خون بر شمشیر پیروز است و این شعار به عنوان یک ویژگی ماندگار در تاریخ اسلام به یادگار خواهد ماند.
سید جعفر شهیدی می نویسد:
«زمان، جنایتکار است، اما جنایت پیشه نیست؛ زمان نیز مانند تاریخ، که خاطره ی زمان را نگاه می دارد، جنایت می کند، اما کمتر جنایتی برای مکافات می گذارد. اگر جنایت تاریخ در مواردی حساب نشده است، مکافات آن حساب دارد؛ حساب بی نهایت دقیق.
قرآن می گوید: کافران مپندارند که اگر به آن ها فرصتی می دهیم تا هر چه می خواهند بکنند. سرانجام عذابی دردناک خواهند داشت.
آنان که حسین (ع) را نزد خود خواندند، به او وعده ی یاری دادند، از فرستاده ی او با چنان شور و هیجان استقبال کردند، بیعت او را پذیرفتند، اما چون وقت کار شد، به دشمن او پیوستند و برای خشنودی وی، او را کشتند و یا آن که هر یک از گوشه ای فرا رفتند و در خانه را به روی خود بستند و یا بر بلندی رفتند و بر مظلومیت او گریستند و از خدا خواستند تا او را یاری دهد! وقتی همه چیز پایان یافت، خاطرشان آسوده شد و به خود گفتند که «رسیده بود بلایی، ولی به خیر گذشت.»
حکومت دمشق و دست نشانده ی او در کوفه هم پنداشتند پیروز گشتند؛ حسین که از میان رفت، دیگر چه کسی قدرت مخالفت با آنان را دارد؟ اما هر دو دسته حساب یک چیز را نکرده بودند: حساب مکافات را.
هیچ عملی در طبیعت بی عکس العمل نخواهد ماند. عکس العمل ممکن است فوری پدید شود و ممکن است سال ها یا ده ها سال مدت بخواهد، اما بالاخره پدید خواهد شد. این سنت آفرینش است. این قانون خداست که دگرگون نخواهد شد: ستمکار باید به کیفر خود برسد، خون مظلوم باید خواسته شود. نخستین مرحله ی عکس العمل _ چنان که گفتیم _ پشیمانی بود؛ پشیمانی در سران سپاه، پشیمانی در سربازان، و سپس پشیمانی در حوزه ی حکومت کوفه و سلطنت دمشق. چندی نگذشت که پسر زیاد، عمر سعد را خواست و گفت: آن نوشته ای که درباره ی کشتن حسین به تو دادم چه شد؟ آن را به من بده!
_ مگر آن نوشته تا چه وقت پیش من می ماند؟ آن را گم کره ام.
_ می خواهی آن را پیش پیر زنان قریش دستاویز کنی؟
یزید گفت: راضی بودم یکی از فرزندانم کشته شود و حسین به قتل نرسد. خدا پسر مرجانه را بکشد! چرا چنین کاری کرد؟
یزید بی گمان، دروغ می گفت، اما می ترسید؛ از عکس العمل می ترسید، عکس العمل رفتار و کردار خود را در نخستین مجلس دید. سالی نگذشت که نمایندگان مدینه چون [از] نزد وی برگشتند، به مردم خبر دادند که آنچه در یزید نیست نشانه ی مسلمانی است.
سراسر مدینه را آشوب فرا گرفت، مردم شهر قیام کردند، نخست امویان را از شهر راندند، سپس خود زمام کار را به دست گرفتند، اما سرانجام، سپاه شام مجدانه دخالت کرد، شهر را محاصره کرد و گشود، گروه بسیار از مردم مدینه را کشت، شهر پیغمبر را قتل عام کرد. ولی از سوی دیگر، عبدالله زبیر در مکه برخاست و قدرت خود را بیشتر گسترد و یزید را در واپسین سال عمر، نگران ساخت. یزید در سال 64 درگذشت. با مرگ او، کوفه به کانونی از آتش تبدیل شد؛ آتش انتقام. سران شیعه نخست به فکر افتادند که برای ستردن گناهان خود، چون بنی اسرائیل شمشیر بردارند و یکدیگر را بکشند. اما سرانجام، فکر عاقلانه تری کردند: باید خشم خود را با کشتن دیگران تسکین دهند، نه با کشتن خود! از نو قتلگاه، بلکه قتلگاه های دیگری به راه افتاد، اما این بار قربانیان آن پاکان و عزیزان خدا نبودند، دژخیمان بودند که دست هایشان تا مرفق در خون آزادگان رنگ شده بود.
امروز وقتی ما داستان کشتار مختار، پسر ابی عبیده ثقفی را می خوانیم، اگر سری به کتاب های حقوقی کشیده باشیم، ممکن است چنان انتقام را تا حدی خشن بدانیم و بگوییم چرا چنان کردند؟! یکی را چون گوسفند سر بریدند، یکی را شکم پاره کردند، دیگری را که تیری به به فرزندی از فرزندان حسین (ع) افکنده و آن جوان دست را سپر ساخته بود و تیر دست و پیشانی او را شکافته بود، همان کیفر دادند، دیگری را در دیگ روغن جوشان افکندند، دست و پای آن یکی را به زمین دوختند و اسبان را از روی او گذراندند. چنان که نوشته اند تنها در یک جا، دویست و چهل و هشت تن را، که در قتل حسین و یاران او شریک بودند، طعم این گونه کیفرها چشاندند.
ما این داستان ها را می خوانیم و در آن، نوعی قساوت می بینیم، اما باید دانست که قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره کردار پیشینیان درست نیست. دیگر آن که چون خشم انقلاب زبانه زد، معیارها دگرگون می شود. انقلاب معمولا با خشم و قساوت همراه است، بلکه اگر خشم با انقلاب همراه نباشد، انقلاب نیست.
شمر، عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد، حفص _ پسر جوان او _ خولی، سنان و ده ها تن از سران لشکر کوفه چنین کیفر ها دیدند، اما تاریخ به همین جا بسنده نکرد؛ این آخرین انقلاب و آخرین انتقام نبود، انقلابی از پس انقلاب دیگر پدیدار شد.»
جلال الدین فارسی می نویسد:
تدارکات نظامی و قشون کشی های متعددی که در دوره ی نزدیک به این رزم برای سرکوبی قیام های طرفداران اهل بیت (ع) انجام گرفته حاکی از عمق مخالفت با دستگاه یزید و عظمت این قیام هاست، چنانچه حجاج بن یوسف، سردار ضد جنبش، لشکرهای اعزامی پایتخت را برای این مقصود کافی ندید و برای نخستین بار در تاریخ اسلام، رسم نظام اجباری را معمول کرد و پول فراوانی به عنوان جیره و مواجب در کوفه و بصره ریخت و از همین منطقه، ده ها هزار نفر را با تهدید و یا تطمیع، زیر اسلحه آورد. او از سرکوبی یک شورش فارغ نشده، مجبور به مواجهه با قیامی تازه می شد، نمایش های تهدید آمیز و خفقانی که معمول داشت، دلیل دیگری است بر واکنش نظامی سهمگین مردمی که به جهاد بر ضد تجاوز برخاسته بودند، به خصوص یورش های عراقیان که پی در پی و مداوم بود. گر چه تحرکات مسلحانه ی آنان به واسطه نداشتن تمرکز و نارسایی امکانات، نتوانست دستگاه حکومتی را یکباره بر اندازد، اما در تضعیف و تحلیل آن نقش عمده ایفا کرد.
پس از شکست هر قیام نارس، اسیران به بدترین وضع و با نهایت اهانت، اعدام می شدند و یا به زندان های پر گنجایشی که به همین منظور ساخته بودند و سابقه ای نداشت، می افتادند. گاه زنان و کودکان انقلابیون را برای مرعوب ساختن دیگران زندانی می کردند، وسعت این زندان ها و کثرت زندانیان خود دلیل دیگری است بر ژرفای ضدیت توده ی مسلمانان با دربار اموی. در این دوره،مبارزه ی خونین ضد اموی یک لحظه متوقف نشد و مدت ها حکام و مردم، هر دو را مشغول داشت، به طوری که مردم هر وقت در مسجد و یا کوچه و بازار و مجلس به هم می رسیدند، جز گزارش این مبارزات و مخالفت ها سخنی بر زبان نمی آوردند، سخن همه از این بود که دیروز چه کسی را اعدام کرده اند و امروز که را به دار می آویزند، فلانی را چگونه زدند یا سر بریدند یا بیش از اعدام چگونه شکنجه کردند؟ آورده اند که در دوره ی استانداری حجاج بن یوسف در کوفه، یکصد و بیست هزار تن به کشتن رفته اند و هنگام مرگش رقم زندانیان به پنجاه هزار مرد و سی هزار زن و دختر می رسیده است.
این ها همه بر نتایج شگرف و آثار عظیم و درخشان قیام طف دلالت دارد؛ چرا که نتیجه ی قطعی آن بود.
این ها همه از پیامدهای قیام عاشورا است.
عظمت یافتن مکتب تشیٌع
این قیام خونین نه تنها مورد اعجاب و تحسین مورخان اسلام واقع گردید، بلکه مستشرقان و بعضی اسلام شناسان اجنبی نیز آن را حرکتی عظیم و تحسین برانگیز دانستند.
پرفسور براون می گوید:
...گروه شیعه یا طرفدارن علی (ع) به قدر کافی، هیجان و از خود گذشتگی نداشتند، اما پس از رخداد عاشورا، کار دگرگون شد _ تذکار زمین کربلا، که به خون فرزند پیامبر آغشته بود و یادآوری عطش سخت وی و پیکرهای نزدیکانش که در اطراف او روی زمین ریخته بودند، کافی بود که عواطف سست ترین مردم را به هیجان درآورد و روحها را غمگین کند، چنان که نسبت به رنج و خطر حتی مرگ، بی اعتنا شوند.
استاد نیکلسن هم می گوید:
حادثه ی کربلا حتی مایه ی پشیمانی و تأسف امویان شد؛ زیرا این واقعه شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین همصدا شدند و صدای آنان در همه جا و مخصوصا عراق و بین ایرانیانی که می خواستند از نفوذ عرب آزاد شوند، انعکاس یافت.
فیلیپ حتی می نویسد:
فاجعه ی کربلا سبب جان گرفتن و بالندگی شیعه و افزایش هواداران آن مکتب گردید، به طوری که می توان ادعا کرد که آغاز حرکت شیعه و ابتدای ظهور آن روز دهم محرم بود.
ادامه دارد.....
چون روز پنجشنبه نهم محرم الحرام رسید شمر ملعون با نامه ابن زیاد لعین در امر قتل امام علیه السلام به کربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود، چون آن پلید از مضمون نامه آگه گردید خطاب کرد به شمر و گفت مالک وَیْلَکَ خداوند ترا از آبادانیها دور افکند و زشت کند چیزی را که تو آوردهای، سوگند با خدای چنان گمان میکنم که تو بازداشتی ابن زیاد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد کردی امری را که اصلاح آن را امید میداشتم والله حسین آنکس نیست که تسلیم شود و دست بیعت به یزید دهد چه جان پدرش علی مرتضی در پهلوهای او جا دارد، شمر گفت اکنون با امر امیر چه خواهی کرد؟ یا فرمان او بپذیر و با دشمن او طریق مبارزت گیر و اگرنه دست از عمل بازدار و امر لشکر را با من گذار، عمر سعد گفت لا وَلا کَرامَهَ لَکَ من اینکار را انجام خواهم داد تو همچنان سرهنگ پیادگان باش و من امیر لشکرم، این بگفت و در تهیه قتال با جناب سیدالشهداء علیه السلام شد.
شمر چون دید که ابن سعد مهیای قتال است به نزدیک لشکر امام علیه السلام آمد و بانگ زد که کجایند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس چه آنکه مادر این چهار برادر ام البنین از قبیله بنی کلاب بود که شمر ملعون نیز از این قبیله بوده جناب امام حسین علیه السلام بانگ او را شنید برادران خود را امر فرمود که جواب او را دهید اگرچه فاسق است لکن با شما قرابت و خویشی دارد، پس آن سعادتمندان با آن شقی گفتد چه بود کارت؟ گفت ای فرزندان خواهر من شماها در امانید با برادر خود حسین رزم ندهید از دور برادر خود کناره گیرید و سر در طاعت امیرالمؤمنین یزید (ملعون) درآورید.
جناب عباس بن علی علیه السلام بانگ بر او زد که بریده باد دستهای تو و لعنت باد بر امانی که تو از برای ما آوردی، ای دشمن خدا امر میکنی ما را که دست از برادر و مولای خود حسین بن فاطمه علیه السلام برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ملاعینان درآوریم آیا ما را امان میدهی و از برای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله امان نیست؟ شمر از شنیدن این کلمات خشمناک شد و به لشکرگاه خویش بازگشت.
پس ابن سعد لشکر خویش را بانگ زد که یا خلیل الله ارکبی و بالجّنه ابشری ای لشکرهای خدا سوار شوید و مستبشر بهشت باشید، پس جنود نامسعود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت سیدالشهداء علیه السلام آوردند در حالی که حضرت سیدالشهداء علیه السلام در پیش خیمه شمشیر خود را برگرفته بود و سر به زانوی اندوه گذاشته و به خواب رفته بود و این واقعه در عصر روز نهم محرم الحرام بود.
شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت فرموده که آن جناب فرمود روز تاسوعا روزی بود که امام حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه اهل شام بر قتال آن حضرت اجتماع کردند، و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند به سبب کثرت سپاه و بسیاری لشکر که برای آنها جمع شده بودند و حضرت امام حسین علیه السلام و اصحاب او را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند کرد، پس فرمود پدرم فدای آن ضعیف و غریب.
و بالجمله چون جناب زینب سلام الله علیها صدای ضجه و خروش لشکر را شنید نزد برادر دوید و عرض کرد برادر مگر صداهای لشکر را نمیشنوید که نزدیک شدهاند، پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود که ای خواهر اکنون رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که به من فرمود تو به سوی ما خواهی آمد، چون حضرت زینب سلام الله علیها این خبر وحشت اثر را شنید طپانچه بر صورت زد و صدا را به واویلا بلند کرد، حضرت فرمود که ای خواهر ویل و عذاب از برای تو نیست ساکت باش خدا ترا رحمت کند. پس جناب عباس علیه السلام به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد برادر لشکر روی به شما آورده حضرت برخاست و فرمود ای برادر عباس سوار شو جانم فدای تو باد و برو ایشان را ملاقات کن و بپرس چه شده که ایشان رو به من آوردهاند. جناب عباس علیه السلام با بیست سوار که از جمله زهیر و حبیب بودند به سوی ایشان شتافت و از ایشان پرسید که غرض شما از این حرکت و غوغا چیست؟ گفتند از امیر حکم آمده که بر شما عرض کنیم که در تحت فرمان او در آئید و اطاعت او را لازم دانید و اگرنه با شما قتال و مبارزت کنیم، جناب عباس علیه السلام فرمود پس تعجیل مکنید تا من برگردم و کلام شما را با برادرم عرضه دارم. ایشان توقف نمودند جناب عباس (ع) به سرعت تمام به سوی آن امام انام شتافت و خبر آن لشکر را بر آن جناب عرضه داشت. حضرت فرمود به سوی ایشان برگرد و از ایشان مهلتی بخواه که امشب را صبر کنند و کارزار به فردا اندازند که امشب قدری نماز و دعا و استغفار کنم چه خدا میداند که من دوست میدارم نماز و تلاوت قرآن و کثرت دعا و استغفار را، و از آن سوی اصحاب عباس در مقابل آن لشکر توقف نموده بودند و ایشان را موعظه مینمودند تا جناب عباس (ع) برگشت و از ایشان آن شب را مهلت طلبید.
سید فرموده که ابن سعد خواست مضایقه کند عمرو بن الحجاج الزبیدی گفت به خدا قسم اگر ایشان از اهل ترک و دیلم بودند و از ما چنین امری را خواهش مینمودند ما اجابت میکردیم ایشان را، تا چه رسد به اهل بیت (صلی الله علیه و آله).
و در روایت طبری است که قیس بن اشعث گفت اجابت کن خواهش ایشان را و مهلتشان ده لکن به جان خودم قسم است که این جماعت فردا صبح با تو مقاتله خواهند کرد و بیعت نخواهند نمود. عمر سعد گفت به خدا قسم اگر این بدانم امر ایشان را به فردا نخواهم افکند پس آن منافقان آن شب را مهلت دادند، و عمر سعد رسولی در خدمت جناب عباس (ع) روان کرد و پیام داد برای آن حضرت که یک امشب را به شما مهلت دادیم بامدادان اگر سر به فرمان درآورید شما را به نزد پسر زیاد کوچ خواهیم داد و اگر نه دست از شما برنخواهیم داشت و فیصل امر را بر ذمت شمشیر خواهیم گذاشت، این هنگام دو لشکر به آرامگاه خود باز شدند
برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی
پیامبر اسلام (ص) فرمود: کربلا پاکترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعهها است و الحق که کربلا از بساطهاى بهشت است.
شخصیت، قیام و نهضت امام حسین (ع) همیشه در کلام معصومین (ع) وجود داشته است و عجب آنکه حتی معصومین پیش از امام حسین (ع) نیز اشاراتی به این واقعه و سرزمینی که در آن مصائب عاشورا رخ داد، داشتهاند. در این نوشتار 40 حدیث در باره امام حسین (ع) که در سایت آیتالله محمدتقی بهجت آمده، منتشر میشود.
1- حریم پاک
عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. (1)
پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث بلندى مىفرماید: کربلا پاکترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعهها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.
2- سرزمین نجات
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان. (2)
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مىشود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.
3- مسلخ عشق
قال على علیه السلام: هذا ... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم. (3)
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمىرسند.
4- عطر عشق
قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (4)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بىدرنگ به بهشت روند.
5- ستاره سرخ محشر
قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة. (5)
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مىدرخشد و ندا مىدهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.
6- کربلا وبیت المقدس
قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس. (6)
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.
7- فرات و کربلا
قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى... (7)
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.
8- کربلا کعبه انبیاء
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (8)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مىخواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.
9- کربلا، مطاف فرشتگان
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (9)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشتهاى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مىخواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.
10- راه بهشت
قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة. (10)
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.
11- کربلا حرم امن
قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً. (11)
امام صادق (ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد. (شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا است که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت)
12- زیارت مداوم
قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته... (12)
امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
13- بارگاه مبارک
قال الصادق علیه السلام: «شاطىء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/30) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هى کربلا. (13)
امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است.
14- شوق زیارت
قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً. (14)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مىدانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مىمردند.
15- حج مقبول و ممتاز
قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله. (15)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.
آیتالله محمد شجاعی معتقد است؛ شهدای کربلا افرادی برگزیده بودند که حتی «ابنعباس»ها به آن نرسیدند اما «حرّ بن یزید ریاحی» به آن دست یافت و او لیاقت شهادت در کنار امام حسین (ع) را داشت.
به گزارش فارس، آیتالله محمد شجاعی در باب شخصیت و نهضت امام حسین (ع) سلسله سخنرانیهایی را بیان کرده است که هر روز از رادیو قرآن تحت عنوان «چراغ هدایت» پخش میشود. آنچه در پی میآید، متن سخنرانیهای معظمله است که به ابتکار خبرگزاری فارس منتشر میشود.
* شهدای کربلا از قبل تعیین شده بودند
شهدای کربلا افرادی مخصوص بودند. روایتی از ابنعباس آمده که میگوید: «من در زیقار به خدمت حضرت امیرالمؤمنین (ع) رسیدم. آنجا امام صحیفهای بیرون آورد. از آن صحیفه جملاتی خواند که مربوط به شهادت سیدالشهدا (ع) بود. این صحیفه را رسولالله (ص) املا کرده و امیرالمؤمنین (ع) آن را نوشته بود. امام علی (ع) از آن صحیفه خواند که فرزندش اباعبدالله الحسین (ع) چگونه، در کجا و توسط چه کسی شهید خواهد شد و چه کسانی به یاری او خواهند شتافت و چه کسانی هم با او شهید میشوند.» پس معلوم میشود که این افراد از اول مورد نظر بودند.
محمدبنحنیفه، فرزند امیرالمؤمنین (ع) در روایتی دیگر میگوید: «آنها که با اباعبدالله (ع) شهید شدند، نامشان از اول نزد ما معلوم بود.»
در جریان واقعه عاشورا، ابنعباس زنده بود؛ اما چرا با آن خصوصیاتی که داشت، جزو شهدا نبود. ابنعباس و برخی دیگر از بزرگان حیات داشتند اما به این توفیق نائل نشدند.
حال قضاوت نمیکنیم ابنعباس را که مفسر قرآن بوده و اینکه مثبتات او چه بوده و آیا منفییاتی هم داشته و یا نه، ولی او ابنعباس بوده است. زمانی او را مزمت کردند که چرا از این فیض بازماندی؟ جواب داد: «آنها که با اباعبدالله شهید شدند، از قبل تعیین شده بودند و نه احدی به آنها اضافه و نه احدی از آنها کم میشد.»
* خصوصیاتی که در زیارتها برای یاران امام حسین (ع) آمده است
در زیارتی که در نیمه رجب خوانده شود، میخوانیم: السلام علی الارواح المنیخة بقبر ابیعبدالله الحسین (ع)، این جمله خوصیات زیادی را بیان میکند؛ اما درک آن از عهده من و شما خارج است؛ ولی میتوان اشاره کرد که میگوید؛ سلام بر ارواحی که به قبر ابیعبدالله حسین (ع) نزول کردند. جایگاه اصلی این ارواح دل اباعبدالله است.
در ادامه زیارت آمده؛ السلام علیکم یا طاهرین من الدّنس، سلام بر شما، ای کسلنیکه که از هر پاکی، پاک بودید. این وصف بالایی است. السلام علیکم یا مهدیون، سلام بر شما ای هدایت شدههای خاص خدا، السلام علیکم یا ابرارالله؛ سلام بر شما نیکویان الهی.
السلام علیکم و علی الملائکة الحافین بقبورکم، سلام برخود شما و بر آن ملائکه که اطراف قبر شما هستند.
در زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) در شبهای قدر، وقتی زیارت حضرت تمام میشود، رو به شهدا میشود که اینگونه خطاب میشوند؛
السلام علیکم ایّها الصدیقون، صدیق در لسان قرآن و ائمه (ع) معنایی دارد که ما نمیتوانیم آن را تصور کنیم.
السلام علیکم ایها الشهداء و الصابرون، اشهد انّکم جاهدتم فیسبیلالله؛ شهادت میدهم شما در راه خدا به جهاد پرداختند
و صبرتم علی الاذی فی جنبالله، و بر هر ظلم و اذیتی در جنبالله فیالله صبر کردید.
و نصحتملله و لرسوله؛ و موعظه کردید برای خدا و رسول (ص).
حتی اتیکم الیقین؛ تا اینکه به یقین رسیدید. این منزلت بالایی است و این جمله را معمولاً در زیارت ائمه (ع) میخوانیم؛ اما در اینجا خطاب به شهدای کربلا است.
در همین زیارت شبهای قدر، خاصه در خصوص حضرت ابوالفضل (ع) هم همین موضوع است.
درادامه زیارت میخوانیم: اشهد انک قد جاهدت و نصحت و صبرت حتی اتیک الیقین، من شهادت میدهم تو مجاهدت کردی، نصیحت کردی، صبر کردی تا به یقین رسیدی.
در زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) در عید فطر و قربان هم این جمله را در خصوص شهدا میبینیم.
السلام علیکم ایها الذّابوّن عن توحیدالله، سلام بر شما ای کسانیکه از توحید دفاع کردید.
و در زیارت نامهها هم این جملهها خوانده میشود که السلام علکیم یا اولیاءالله که اولیاءالله مرتبه بالایی دارد.
شهدای کربلا افرادی برگزیده بودند که حتی ابنعباسها به آن نرسیدند اما حربنیزید به آن دست یافت.
* حر، آزادهای که لیاقت شهادت در کنار امام حسین (ع) را داشت
«حرّ» اولین کسی بود که به مقابله پرداخت و وقتی که صبح عاشورا بازگشت و توبه کرد، به امام حسین (ع) گفت که من نمیدانستم که با شما میخواهند این طور رفتار کنند و فکر میکردم که حرف شما را گوش میکنند و از در مسالمت وارد میشوند.
وقتی حر راه را به امام حسین (ع) بست، گفت که مأمور هستم که شما را به کوفه ببرم و وقتی سیدالشهدا (ع) آن را قبول نکرد، درخواست داد تا راهی غیر از مدینه و کوفه را انتخاب کند و بماند تا او قاصدی را به ابنزیاد بفرستد تا به جنگ با امام حسین (ع) گرفتار نشود. وقتی حر گفت که من نمیگذارم تا برگردید، از درونش خبرهایی میآمد، امام حسین در حین گفتوگو با حر به او گفت: مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه میخواهی؟ حر گفت: اگر غیر تو کسی نام مادرم را میبرد، من متعرض به مادرش میشدم و عین همان جمله را جواب میدادم؛ اما من نمیتوانم جز تکریم و تعظیم در برابر مادرت سخنی بگویم. حر در مقام مقابله است، اما جملهها را دقت کنید. حتی قبل از این وقتی امام حسین (ع) میخواست نماز بخواند به حر گفت که تو میخواهی یا یارانت نماز بخوانی که حر گفت؛ نه با شما نماز خواهیم خواند و با جمعش به امام حسین (ع) اقتدا کرد.
حر روز عاشورا هم تلاش کرد و صبح عاشورا به سراغ عمرسعد رفت و گفت که آیا جدی میخواهی با این مرد به جنگ بپردازی؟ عمرسعد گفت بله و حر گفت نمیشود از در مسالمت وارد شوی؟ مقصودش این بود که بدان با چه کسی میخواهی جنگ کنی. عمرسعد گفت که من هم میخواستم؛ اما ابنزیاد دستبردار نیست.
«قرّة» یکی از همعشیرههای حر میگوید که وقتی حر دید نمیتواند اوضاع را عوض کند و مأیوس شد از اینکه جلوی جنگ را بگیرد، یواش یواش حرکت کرد و از جمع عمرسعد کنار گرفت. شخص دیگری به نام مهاجر میگوید که حر کنار گرفت و رفتار مشکوکی داشت. بعد یواش یواش از لشکر عمرسعد دور شد و به سمت دیگر میدان رفت.
تمایز اسلام راستین از اسلام دروغین
مهم ترین اثر قیام کربلا تفکیک اسلام راستین از اسلام دروغین بود. کربلا توطئه سقیفه را افشا کرد و غاصبان خلافت پیامبر (ص) را به جامعه نشان داد و فرق بین خلافت اسلامی و سلطنت موروثی را بر مردم آشکار ساخت و توانست بسیاری از مظالمی را که بر خاندان پیامبر (ص) گذشته و جنایاتی را که بر آنان رفته بود، برملا سازد. افکار عامه را چنان حرکت داد که بسیاری از مردم فهمیدند ریشه های انحراف جامعه ی اسلامی از کجا بوده و حق کشی ها از کجا شروع شده است. علامه شهید سید حسن شیرازی می گوید:
"... امام حسین (ع) به پا خاست و از جان عزیز خود در راه اسلام گذشت و بر بلا صبر نمود تا آن که عاقبت، همان گونه که خودش خبر داده بود، شهید شد. اما در تحقق بخشیدن به هدف خود پیروز گردید؛ زیرا توانست با عمل خود، حساب این خلافت انحرافی را از اسلام جدا کند و پرده از روی واقعیت عنصر اموی بردارد که مردم متوجه شوند خلافت بنی امیه یک حکومت جاهلی است که لباس اسلام بر تن پوشیده و جنگ بنی امیه با امام حسین (ع) دنباله ی همان جنگهای خونینی است که این عنصر جاهلی از اول به منظور خاموش ساختن نور خدا در روی زمین برمی انگیخته است که ابتدای آن جنگ بدر بوده است.
بدین ترتیب، مردم دریافتند که حکومت اموی، یک نوع سلطنت ظالمانه است که هیچ ربطی به اسلام ندارد و رفتار آن را به حساب اسلام نباید گذاشت. و با این فداکاری، حقیقت اسلام را از آلودگی به لوث جنایات عنصر اموی، که از نظر افکار عمومی مسلمین یک حکومت اسلامی شناخته شده بود، حفظ کند. و برای همیشه ثابت کرد که خلیفة الله و جانشین رسول خدا (ص) هر کس نیست که بر تخت خلافت بنشیند... .
بر اثر قیام امام حسین (ع) ماهیت حقیقی تمام خلفای پس از حضرت، بلکه پیش از حضرت هم کشف شد و لذا، خلفای دیگر از امویان و عباسیان و عثمانیان نتوانستند کارهای نامشروع خود رابه نام اسلام انجام دهند و افکار عمومی هم، که دیگر آنان را شناخته بودند، کارهای آنان را مربوط به اسلام نمی دانستند و حتی دیگر، بدعت ها هم به لباس دین در نمی آمد و رفتار آنان همانند رفتار سایر پادشاهان و حکومت ها، شناخته شد که هیچ نوع ارتباطی با دین و مذهب ندارند."
از دیگر نتایج و پیامدهای قیام عاشورا، اصلاح نظام حکومتی و معرفی معیار رهبری و فرق بین خلیفة الله و حاکمان غاصب بود. این قیام قدرت واقعی اسلام را نشان داد و به مردم توان تشخیص حق از باطل عطا کرد.
علامه شهید شیرازی در این باب می افزاید:
" اسلام در مسأله خلافت و رهبری، نظری صریح و روشن دارد و آن عبارت است این که جانشین پیامبر درباره ی او تصریح کرده (و واجد شرایط) باشد. اما پس از رحلت پیامبر (ص) ، این مقیاس، که از روح اسلام سرچشمه گرفته بود،کنار گذاشته شد و هر کس که ریاست مسلمانان را به دست می گرفت «خلیفة الله» و جانشین رسول خدا (ص) نامیده می شد. عنوان «خلافت» هنگامی بیش از هر وقت دیگر خنده آور بود که یزید بن معاویه آن را به خود بست؛ زیرا سخت ترین دشمنان اسلام و رسالت، مدعی جانشینی رسول خدا (ص) شده بود!
ولی امام حسین (ع) با انقلاب مقدس خود، تار و پود این نقشه های و فریب کاری ها را از هم گسست، و افکار عمومی مسلمین را در مورد رهبری جهان اسلام _ که از آن به «خلافت» تعبیر می شود _ دوباره به مقیاس صحیح بازگردانید و ثابت کرد که خلیفه ی رسول خدا (ص) کسی است که رسول خدا (ص) او را صریحا تعیین کرده است. اما کسانی که با زور شمشیر، ریاست مسلمانان را به عهده گرفته اند«رئیس» هستند، [اما] «خلیفه» و «جانشین پیامبر (ص)» نیستند، و چه بسیار فرق است میان «رئیس مسلمانان» و «خلیفه ی مسلمین».
و لذا، تأثیر انقلاب حسین (ع) بر معنویات عباسیان و عثمانیان کم تر از تأثیری نبود که روی معنویات امویان گذاشت؛ زیرا انقلاب عاشورا قدرت معنوی تمام خلفای جور را به طور مساوی از بین برد و پرده از روی حقه ها و تزویرهای آنان برداشت و به همین جهت بود که تمام خلفای جور یکسان با امام حسین (ع) می جنگیدند و حتی عباسیان که سریر خلافت را به عنوان طرف داری از امام حسین (ع) از چنگ بنی امیه درآوردند تا بر کرسی خلافت نشستند، جنگ با امام حسین (ع) را آغاز کردند و اگر چه دستشان به خود امام حسین (ع) نمی رسید، ولی به قبر حضرتش و زایران او و فرزندان و شیعیانش دست رسی داشتند و لذا، هر گاه بنایی روی قبر حضرت سرپا می شد، آن را خراب می کردند و هر جا که پرچمی برای زایران قبرش بلند می شد، آن را پراکنده می ساختند و هر جا که از او و فرزندان حضرت اسمی بر سر زبان ها می افتاد آن را نابود می ساختند و هر جا که از طرف داران و شیعیان حضرتش صدایی بلند می شد، در حلقومشان خفه می کردند."
تاریخ شیعه آکنده از مبارزات مداوم و بی امان و نهضت ها و قیام ها علیه حکام خودکامه و ظالم است. شیعه هیچ گاه در طول تاریخ؛ سنگر مبارزه را ترک نکرده و همواره شعار عدالت و امامت را به عنوان اصیل ترین پیام وحی، به دوش کشیده و تا تحقق نهایی این دو اصل، مبارزه با همه ی قدرت های مانع و حکومت های ظالم و براندازی هر نوع ستم اجتماعی را فرض و بخش اجتناب ناپذر ایمان خود قرار داده است.
قیام عاشورا حتی علما و دانشمندان منصف و مطلع اهل سنت را به اظهار حقایق و موضع گیری صریح کشاند و معیار حق و باطل را مشخص نمود.
مورخ و دانشمند معروف اهل تسنن، الوردی ، در این مورد می گوید:
"... شیعیان نخستین کسانی هستند که تفکر انقلابی و پرچم قیام را در اسلام بر ضد طغیان به دوش کشیدند و همواره نظریات شیعه روح انقلاب را با خود همراه داشت. عقیده به امامت ، که شیعه بدان سخت ایمان داشت، آن ها را به انتقاد و اعتراض نسبت به هیأت های حاکمه و بالاخره، جبهه گیری در برابر آن ها وا می داشت و این حقیقت در سراسر تاریخ شیعه مشهود است.
به عقیده شیعه، هر حکومتی غاصب و ظالم است، به هر شکل و در هر قالبی که باشد مگر آن که امام معصوم یا نایب او زمام حکومت را در دست گیرد. به همین دلیل بود که شیعه در طول تاریخ، به طور مداوم، در یک جریان انقلابی مستمر به سر می برند؛ نه آرام می گرفتند و نه آن را رها می کردند."
درس جهاد و شهادت
قیام عاشورا درس دین باوری، ایثار، شجاعت، شهامت، فداکاری، جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهی از منکر و روحیه ی ستیزه جویی و پرخاشگری و جسارت در مقابل حکام جور را در مسلمانان ایجاد نمود و پیروان مکتب اهل بیت (ع) را به عنوان سرسخت ترین حامیان دین پیامبر (ص) جلوه گر ساخت.
مبارزان و رهبران شیعه در تاریخ جنبش های حرکت آفرین خود، صحنه های اعجاب آمیزی از رشادت، شجاعت، دلیری، فداکاری، و ایثار خلق نمودند و هرگز بیم و ترسی از قدرت حاکم به دل راه ندادند و در برابر هیچ حکومت ظالم و سخت گیری تسلیم نشدند و با شیوه ی رازداری و تقیه، سخت ترین شرایط را تحمل نمودند و در برابر موج های سهمگین و طوفان های بنیان کن، با گذشتن از گذرگاه شهادت، همواره قد برافراشته داشتند. این ویژیگی ها است که همواره شیعه را در تاریخ به عنوان نیرومندترین سازمان انقلابی اسلام، که از زمامداران با فریاد و پرخاش مطالبه ی عدالت و استقرار ارزش های والای اسلامی و انسانی می نموده است،جلوه گر کرده است. بهایی که رزمندگان شیعه در تداوم خط سرخ انقلاب حسینی در طول تاریخ برای برافراشته داشتن این پرچم پر افتخار داده اند نیز ناچیز نبوده است در هر زمان، مبارزی سخت کوش از شیعه این پرچم را بر دوش داشته است.
سرانجام ، قبر حسین بن علی (ع) و دیگر شهدای کربلا به عنوان پایگاه و میعادگاه عاشقان خدا و راهیان راه اهل بیت (ع) و مجاهدان فی سبیل الله درآمد.
" بیشتر قیام هایی که در دوره ی بنی امیه و حتی بنی عباس، رخ داد زیر شعار «یا لثارات الحسین» رونق و انجام گرفت. نقشه ی قیام و پیمان بیعت برای آن بر مزار شهید طف منعقد می شد و آن مزار مقدس پایگاه مبارزان ضد حاکمه و کعبه ی الهام آنان و میعادگاه و پیمان گاهشان بود."
ادامه دارد.....
نقش آمار در ارایه سیمای روشنتر از هر موضوع و حادثه، غیرقابل انکار است؛ لیکن در حادثه کربلا و مسایل قبل و بعد از آن، با توجه به اختلاف نقلها و منابع،
نمیتوان در بسیاری از جهات، آمار دقیق و مورد اتفاق ذکر کرد و آنچه نقل شده، گاهی تفاوتهای بسیاری با هم دارد. در عین حال بعضی از مطالب آماری، حادثه
کربلا را گویاتر میسازد. به همین دلیل به ذکر نمونه هایی از ارقام و آمار این واقعه جاویدان میپردازیم:
- مدت قیام امام حسین(ع) از روز امتناع از بیعت با یزید تا روز عاشورا 175 روز طول کشید: 12 روز در مدینه، 4 ماه و 10 روز در مکه، 23 روز بین راه مکه تا کربلا
و 8 روز در کربلا (2 تا 10 محرم).
- منزلهایی که بین مکه تا کوفه بود و امام حسین(ع) آنها را پیمود تا به کربلا رسید 18 منزل بود (معجم?البلدان).
- فاصله منزلها با هم سه فرسخ و گاهی پنج فرسخ بود.
- منزلهای میان کوفه تا شام 14 منزل بود که اهل?بیت را در حال اسارت از آنها عبور دادند.
- نامه?هایی که از کوفه به امام حسین(ع) در مکه رسیده و او را دعوت به آمدن کرده بودند 12000 نامه بود (طبق نقل شیخ مفید).
- بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل در کوفه 18000 نفر یا 25000 نفر و یا 40000 نفر گفته شده است.
- شهدای کربلا از اولاد ابی طالب که نامشان در زیارت «ناحیه مقدسه» آمده است 17 نفر، شهدای کربلا از اولاد ابی طالب که نامشان در زیارت ناحیه نیامده
است 13 نفر، سه نفر هم کودک از بنی هاشم شهید شدند، جمعاً 33 نفر. این افراد به شرح ذیل اند: امام حسین(ع)، اولاد امام حسین(ع) 3 نفر، اولاد علی(ع)
9 نفر، اولاد امام حسن(ع) 4 نفر، اولاد عقیل 12 نفر، اولاد جعفر 4 نفر.
- غیر از امام حسین(ع) و بنی هاشم، شهدایی که نامشان در زیارت ناحیه مقدسه و برخی منابع دیگر آمده 82 نفرند. غیر از آنان، نام 29 نفر دیگر در منابع
متأخر آمده است.
- جمع شهدای کوفه از یاران امام 138 نفر هستند. تعداد 14 نفر از جمع این جناح حسینی، غلام بوده اند.
- شهدایی که سرهایشان بین قبایل تقسیم شده و از کربلا به کوفه برده شدند 78 نفر بودند. تقسیم سرها به این صورت بود: قیس بن اشعث، رئیس بنی
کنده 13 سر، شمر رئیس هوازن 12 سر، قبیله بنی تمیم 17 سر، قبیله بنی اسد 16سر، قبیله مذحج 6 سر، افراد متفرقه از قبایل دیگر 13 سر.
- پس از شهادت حسین(ع) 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر، غیر از زخمهای تیر بر بدن آن حضرت بود.
- شرکت کنندگان در اسب تاختن بر بدن امام حسین 10 نفر بودند.
- سپاهیان کوفه 33 هزار نفر بودند که به جنگ امام حسین(ع) آمدند. تعداد آن سپاهیان در ابتدا 22 هزار بودند که به این صورت آمدند: عمرسعد با 6000 نفر،
سنان با 4000 نفر، عروه بن قیس با 4000 نفر، شمر با 4000 نفر، شیث بن ربعی با 4000 نفر، آن چه بعداً اضافه شدند: یزید بن رکاب کلبی با 2000 نفر، حصین
بن نمیر با 4000 نفر، مازنی با 3000 و نصر مازنی با 2000 نفر.
- سیدالشهداء روز عاشورا برای 10 نفر مرثیه خواند و در شهادتشان سخنانی فرمود و آنان را دعا، یا دشمنان آنان را نفرین کرد. اینان عبارتند از: علی اکبر،
عباس، قاسم، عبدالله بن حسن، عبدالله طفل شیرخوار، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، حربن یزید ریاحی، زهیر بن قین و جون. و در شهادت دو نفر بر آنان
درود و رحمت فرستاد: مسلم و هانی.
- امام حسین(ع) بر بالین 7 نفر از شهدا پیاده رفت: مسلم بن عوسجه، حر، واضح رومی، جون، عباس، علی اکبر، قاسم.
- سر سه شهید را روز عاشورا به جانب امام حسین(ع) انداختند: عبدالله بن عمیر کلبی، عمرو بن جناده، ابن ابی شبیب شاکری.
- سه نفر را روز عاشورا قطعه قطعه کردند: علی اکبر، عباس، عبدالرحمن بن عمیر.
- مادر 9 نفر از شهدای کربلا در روز عاشورا حضور داشتند و شاهد شهادت پسرشان بودند: رباب مادر عبدالله بن حسین، زینب مادر عون بن عبدالله جعفر،
رمله مادر قاسم بن حسن، بنت شلیل جبلیه مادر عبدالله بن حسن، رقیه مادر عبدالله بن مسلم، مادر محمد بن ابی سعید بن عقیل، مادر عمرو بن جناده، ام
وهب مادر عبدالله بن وهب کلبی، شهید مطهری(ره) این مطلب را جز تحریفات عاشورا میدانند.
- 5 کودک نابالغ در کربلا شهید شدند: عبدالله طفل شیرخوار امام حسین، عبدالله بن حسن، محمد بن ابی سعید بن عقیل، قاسم بن حسن، عمرو بن جناده
انصاری.
- 5 نفر از شهدای کربلا از اصحاب رسول خدا(ص) بودند: انس بن حرث کاهلی، مسلم بن عوسجه، هانی بن عروه، حبیب بن مظاهر، عبدالله بن بقطر عمیری.
- در رکاب سیدالشهداء تعداد 15 غلام شهید شدند: نصر و سعد (از غلامان علی(ع))، منحج (غلام امام مجتبی(ع))، اسلم و قارب (غلامان امام حسین(ع))
حرث غلام حمزه، جون غلام ابوذر، رافع غلام مسلم ازدی، سعد غلام عمر صیداوی، سالم غلام بنی المدینه، سالم غلام عبدی، شوذب غلام شاکر، شیب غلام
حرث جابری، واضح غلام حرث سلمانی. این 14 نفر در کربلا شهید شدند. سلمان غلام امام حسین(ع) را نیز آن حضرت به بصره فرستاد و آنجا شهید شد.
- 2 نفر از یاران امام حسین(ع) روز عاشورا اسیر و شهید شدند: سوار بن منعم و موقع بن ثمامه صیداوی.
- 4 نفر از یاران امام در کربلا پس از شهادت آن حضرت به شهادت رسیدند: سعد بن حرث و برادرش ابوالحتوف، سوید بن ابی مطاع که مجروح بوده و محمد بن
ابی سعید بن عقیل.
- 7 نفر در حضور پدرشان شهید شدند: علی اکبر، عبدالله بن حسین، عمرو بن جناده، عبدالله بن یزید، مجمع بن عائذ، عبدالرحمن بن مسعود.
- 5 نفر زن از خیام حسینی به طرف دشمن بیرون آمده و حمله یا اعتراض کردند: کنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبدالله کلبی، مادر عبدالله کلبی، زینب
کبری، مادر عمرو بن جناده.
زنی که در کربلا شهید شد مادر وهب (همسر عبدالله بن عمیر کلبی) بود.
زنانی که در کربلا بودند: زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه، ام هانی.
ماهنامه موعود شماره 51