اگر چه سراسر زندگانی پنجاه چند ساله زینب(ع) دختر بزگوار علی(ع) فضائل و ارزشهای والای انسانی است در عین حال همانطور که شیوه سیره نگاران است برای فضائل آن بانوی بزرگ هم فصل جداگانه ای میگشاییم و از خصلتهای بزرگی که بیشتر جنبه انسانی و معنوی دارد مطلب را پی میگیریم.
الف: علم و دانش
بیان سخنان و خطبه های عالمانه و همراه با استدلال به آیات قرآن کریم، در بازار کوفه و مجلس عبیدالله زیاد و دربار یزید از سوی زینب(ع) هر یک شاهدی بر توانایی علمی و دانش آن بزرگوار است.
اضافه بر این زینب مقام بیان روایت و حدیث را که از ویژگیهای افراد آگاه و بلند مرتبه است دارا بوده و گواه دیگر مقام علمی اوست. مینویسند آن بانوی بزرگوار راوی حدیث از مادر خود فاطمه زهرا(ع) بوده و از اسماء بنت عمیس حدیث روایت کرده است چنانکه محمد بن عمرو عطاء بن سایب فاطمه بنت حسین(ع) جابربن عبدالله انصاری و عباد عامری هم از زینب نقل حدیث کرده اند.
از جمله احادیثی هم که از حضرت زینب(ع) روایت گردیده حدیث ام ایمن است که درباره مصائبی است که به اهل بیت(ع) وارد خواهد شد.
داستان بیمار شدن امیر المومنین، بیان ماجرای فدک برای عبدالله بن عباس، داستان نزول سفره آسمانی برای مادر خود فاطمه(ع)، حدیث حرام بودن صدقه بر اهل بیت(ع)، سرگذشت ولادت امام حسین(ع) و داستان دعا و شب زنده داری فاطمه زهرا (ص) را نیز از احادیث روایت شده از جانب زینب میتوان نام برد.
مجلس درس و تفسیر قرآن گواه دیگری بر مقام علمی زینب (ص) است در این باره تاریخ میدهد که: یک سال از مدت اقامت علی(ع) و خاندانش در کوفه میگذشت که گروهی از بانوان خردمند و بزرگوار کوفه شوهران خود را به حضور علی(ع) فرستادند و پیغام دادند:
ما شنیده ایم زینب نیز مانند مادر بزرگوار خود حضرت فاطمه (ص) دارای قدرت علم و دانش فراوانی است، اگر اجازه دهید و موافقت کنید، برای بهره برداری از خرمن علم و دانش او به حضور وی مشرف شویم. علی(ع) و زینب(ع) با این درخواست موافقت کردند و زنهای کوفه در محفل درس و تفسیر قرآن زینب (س) شرکت میجستند.
غیر از این جهات زین العابدین(ع)، امام زمان زینب(ع)، به هنگامی که آن بانوی بزرگ خطبه پرمحتوی و آتشینی را در بازا کوفه ایراد مینمایند در مورد تایید مقام علمی زینب(ع) میفرمایند:
الحمد لله تو دانشمند بدون معلم و خردمند بدون استاد و آموزگار میباشی!
آری زینب(ع) مانند افراد عادی، کلاس و مکتب اصطلاحی را ندیده و از استاد و آموزگاری که افراد معمولی جامعه را به تعلیم و تربیت وا میدارند استفاده نکرده است، بلکه چند سال اوائل کودکی خود را در کنار معلم بزررگ بشریت حضرت محمد(ص) و مادر دانشمند و بزرگوار خود میزیسته است و دهها سال با پدر و برادران والامقام خود زندگی کرده و با قرآن و معارف دین انس و الفت داشته است و در عین حال جنگها، درگیریها و حوادث تلخ و شیرین زمان پدر و برادران خود را از نزدیک مینگریسته است و به هر حال تمام عمر خویش را در معاشرت و همراهی با بزرگترین دانشمند جهان بشریت سپری نموده است و فهم، دانایی، علم و توانایی و شیوه خطابه و سخنرانی را از آنان آموخته است.
البته این علم و دانایی عرفی زینب(ع) است اما آنطور که در سیره آن بزرگوار مطالعه میکنیم وی با اسرار و پیشگویی از آینده هم ارتباط داشته است.
و چنانکه خواهیم دید میتوانسته است برخی از حوادث آینده را هم پیش بینی کند.
اما باید توجه داشت این رشته از علوم یک نوع الهام و آگاهی فوق العاده است که اولاً اولیاء الهی و مؤمنین وارسته آگاهی و دانایی آن را دارند و ثانیا چنین علمی در کتاب و دفتر و نزد هرگونه استاد و معلمی یافت نمی شود، بلکه این علم و دانایی فوق العاده از عنایات و افاضات خاص خداوند است و نصیب بندگان خاص پروردگار میگردد.
فاضل دربندی مینویسد: زینب(ع) آگاهی به وقایع و حوادث آینده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود همانطور که برخی از اصحاب پیغمبر (ص) مانند سلمان و ابوذر و بعضی از یاران علی(ع) مثل رشید هجری و میثم تمار به اینگونه اسرار آگاه بودند.
درباره راز رسیدن به اینگونه مقام علمی، پیامبر اسلام فرموده است:
ای ابوذر هر بنده ای در دنیا شیوه زهد و پارسایی را پیش گیرد خداوند جوانه درخت علم و حکمت را در قلب او میرویاند و میوه آنرا به صورت نطق و سخن در زبان او به جریان میآورد.
روی این حساب چه شخص زهدپیشه و پارسایی را نیرومندتر از زینب(س) میتوان سراغ داشت که دهها سال از عمر خود را به صورت هجرتها و مبارزهها و آوارگیها در کنار پدر مادر و برادران با محرومیت از مزایای دنیا و زندگی سپری نموده و پای ادای رسالت الهی خویش تلخی و سختی همه نوع رنجی را بر خود هموار نموده باشد.
آری مقام والای زینب اینگونه است و راز دست یافتن وی به اسرار و داناییها هم اضافه بر آموزش از پدر، امداد الهی است. در جنبه مقام علمی زینب هم اضافه بر توانایی برای ایراد خطابهها، نکته ظریف و اساسی، آگاهی او به تصمیمگیریها و موضعگیریهای بجا در مناسبتها است، که خوب میداند کجا باید نرم سخن گفت و در کجا باید برآشفت و حماسه آفرید، در کجا باید گریه کرد و اشک ریخت و چه وقتی باید عقل و منطق را بکار گرفت و دیگران را به اشک و گریه واداشت.
ب ) عبادت و پرستش
اگر چه سراسر زندگی زینب کبری(ع) بخاطر هجرت و جهاد در راه خدا و نیز برای همراهی و همگامی با پدر و مادر و برادران در جهت انجام وظیفه و احیای معالم و معارف اسلام سپری گردیده است و باید همه زندگی آن بانوی بزرگ را غرق در اطاعت و عبادت محسوب داشت، اما اضافه بر این دخت والاگهر علی(ع) در عبادت به معنی خاص یعنی نهایت خضوع و کرنش و اظهار کوچکی و تعظیم در برابر ذات مقدس پروردگار عالم هم برترین مقام و امتیاز را داشته است.
آری او میداند که پیامبر اسلام آنقدر شبها به نماز و نیایش در پیشگاه خداوند میپرداخت که پاهای وی ورم میکرد، رنگ چهرهاش تغییر مینمود و خداوند بدو وحی میکرد ای پیامبر ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را در اثر عبادت به رنج و مشقت بیندازی.
زینب(ع) نمازهای مادر و نیز پدر را در شبها و گاهی در میدانهای جنگ سراغ داشت. نمازها و مناجاتها و نیایشهای فراوان امام مجتبی(ع) را دیده بود. نمازها و مناجاتهای سیدالشهدا را در شب عاشورا، صبح عاشورا و ظهر عاشورا در حال جنگ و هجوم دشمن مشاهده کرده بود و هر یک از اینها برای او درس و الگوی عملی مهمی بود.
اعتقاد قلبی زینب(ع) در مرحله نخست و اقتدا و متابعت آن بزرگوار از اجداد گرامیاش سبب شده بود (بطوری که مورخین نوشتهاند) مناجات و شب زنده داری او در تمام عمر ادامه داشته وحتی شب یازدهم محرم با آنهمه مصائب و ضربه های روحی که از ناحیه شهادت برادران و عزیزان بر وجود وی وارد آمده بود -به بیان امام زین العابدین(ع)- زینب(ع) حتی نماز خود را هم ترک نگوید.
امام زین العابدین(ع) که در سفر کربلا همسفر زینب(س) بوده است میگوید:
عمه ام زینب(ع) در تمام طول سفر اسارت از کوفه تا شام پیوسته نمازهای واجب و مستحب خود را انجام می داد و رنجهای سفر و مشکلات پرستاری کودکان یتیم و دلداری زنان داغدار، او را از ادای مناجات و تهجد غافل نمیکرد.
حتی در بعضی از منزلگاهها میدیدم که وی در اثر ضعف و گرسنگی به صورت نشسته نمازهای خود را میخواند وقتی با نگرانی علت آنرا جویا شدم گفت: سهمیه غذای خود را میان کودکان تقسیم کردهام و از شدت ضعف و فرسودگی توانایی ایستادن ندارم.
فاطمه دختر امام حسین(ع) هم میگوید: در شب عاشورا هم عمهام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود نماز و نیایش داشت و با خداوند راز و نیاز و مناجات میکرد و پیوسته اشک میریخت.
کار عبادت و شب زنده داری زینب(ع) قهرمان کربلا به جایی رسیده بود که حضرت سید الشهدا(ع) هم از وی میخواهد: خواهرم! در نماز شب خود مرا از دعا کردن فراموش مکن.
به راز و نیاز و به سوز و گداز
تو گویی که زهرا بود در نماز
ج ) وصایت و نیابت
مقام والای وصایت و نیابت از امتیازات و خصلتهای ویژه حضرت زینب(ع) است و در شعاع این مقام بلند معنوی و انسانی است که دختر دانشمند امیر المومنین(ع) عهدهدار کمسابقهترین ماموریت برای یک زن در طول تاریخ گردیده است.
منظور از مقام وصایت و نیابت حضرت زینب(ع) این است که آن بزرگوار بر اساس شواهد تاریخی در بعضی از مواقع عهده دار رسالت مقام امامت گردیده و سمت هدایت و راهنمایی و حتی بیان حلال و حرام را برای دیگران به عهده داشته است.
در این باره میخوانیم:
زینب(ع) از جانب امام حسین(ع) نیابت خاص داشت و مردم در احکام حلال و حرام به او مراجعه میکردند.
احمد بن ابراهیم میگوید:
در سال 260 هجری به خانه حکیمه دختر امام جواد(ع) وارد شدم و از پشت پرده با وی به گفتگوهای علمی و دینی پرداختم.
در ضمن گفتگو این مساله پیش آمد که آیا میتوان زن را وصی و نایب قرار داد. حکیمه گفت:
این کار مانعی ندارد زیرا امام حسین(ع) هم به حسب ظاهر زینب (س) را وصی و جانشین خود قرار داد و احکام و علومی هم که از سوی امام سجاد(ع) صادر میگردید به خاطر اینکه جان او از گزند دشمن محفوظ بماند به زینب(ع) نسبت داده میشد. به هر حال مقام و استعداد و دانایی زینب(ع) که وی را عقیله بنی هاشم نیز نامیده اند از مقام و استعداد افراد عادی بسیار برتر است. وی مورد عنایت خاص خداوندی بوده و توجه خاص امام معصوم او را در حدی قرار داده است که ملاحظه میکنیم که در موضع گیریهای بجا، در طوفانها و بحرانهای فکری و در کوران مصائب کمرشکن پس از شهادت حسین(ع) و عزیزان به خون خفتهاش رسالت پاسداری و کاروانسالاری را با کمال دقت و مهارت به عهده میگیرد و به نحو شایسته از عهده آن بر میآید که در تاریخ کمتر نظیری برای آن میتوان یافت.
د) دفاع از جان امام
در چهار مورد زینب(س) این پاسدار بزرگ میراث امامت توانسته است از جان امام زین العابدین تنها یادگار حسین بن علی(ع) به عنوان امام چهارم دفاع کند و جان او را از تجاوز دشمن و گردابهای سهمگین حوادث محفوظ بدارد.
1 - در روز عاشورا آنگاه که سید الشهدا همه یاران و برادران خود را از دست داده بود و به عنوان تمام حجت و امتحان دشمن درخواست یار و یاور میکرد زین العابدین(ع) فرزند بیمار حسین(ع) در حالی که نه جهاد بر او واجب بود و نه توانایی حرکت و فعالیت داشت با تن تبدار و افتان و خیزان شمشیر برداشت و روانه میدان جنگ گردید.
اما زینب با سرعت دنبال او حرکت کرد تا او را از رسیدن به میدان باز دارد و حسین(ع) هم فریاد زد خواهرم او را مهار کن و بازگردان زیرا اگر او کشته شود نسل پیامبر در روی زمین قطع میگردد.
و زینب(ع) بدین ترتیب جان امام زین العابدین را از قتل و کشته شدن حفظ کرد.
2 - بعد از ظهر عاشورا آنگاه که دشمنان تبهکار برای غارت اموال و دارایی بازمانده به خیمههای حسین(ع) هجوم بردند شمر خواست زین العابدین(ع) را از پای درآورد اما زینب(ع) جلو دوید و فریاد زد:
تا من زنده هستم نمیگذارم جان زین العابدین(ع) در خطر افتد. اگر میخواهید او را بکشید اول مرا به قتل برسانید. دشمن وقتی وضع را چنین دید از کشتن زین العابدین(ع) جلوگیری کرد.
3 - امام زین العابدین(ع) برای قدامه بن زائده که از دوستان اهل بیت است شرح میدهد که وقتی در کربلا آن حادثه به سر ما آمد و پدرم، برادرانم ، عموهایم و تعدادی از خاندان و یاران ما شهید شدند، و زنان و دختران ما را برای اسارت به طرف کوفه سوار شترها کردند، ناگهان چشمم به آن بدنهای غرق به خون و به خاک غلتیده افتاد و چنان منقلب و پریشانحال شدم که نزدیک بود جان خود را از دست بدهم.
عمه ام زینب(س) متوجه وضع من شد و گفت:
ای یادگار جد پدر و بردارانم، میبینم با جان خود بازی میکنی و نزدیک است جان خود را از دست بدهی. نگران نباش و ناله و شیون سر مده، اولاً به خدا سوگند تن دادن به این مسائل و مشکلات چیزی است که رسول خدا با جد و پدر و عموی تو پیمان و عهد آن را برقرار کرده است. ثانیا خداوند از جماعت ممتازی از امت که ستمگران آنان را نمیشناسند و نزد فرشتگان آسمانها مقام والایی دارند پیمان گرفته است که: این جسدهای قطعه قطعه را جمع آوری کنند و مدفون سازند و بر قبرهای پدر تو و سایر شهیدان کربلا علامتهایی قرار دهند که با مرور زمان هرگز محو و نابود نخواهد شد.
آری زینب(س) که در بالا در فراز وصایت و نیابت مقام ویژه و ممتاز او را مطرح کردیم با همان نیروی مافوق بشری و درایت معنوی و با قوت قلب و اعتماد به نفس شکوهمندش زین العابدین را دلداری داد و جان او را از خطر مرگ محفوظ داشت.
4 - آنگاه هم که عبیدالله بن زیاد فرماندار کوفه بر امام زین العابدین(ع) خشمناک شد و دستور داد که آن حضرت را به قتل برسانند زینب(ع) در حالی که در چنگ مزدوران حکومت اموی اسیر بود زین العابدین(ع) را در آغوش گرفت و با خشم و خروش کوبندهای فریاد زد:
ای پسر زیاد خونریزی بس است، دست از کشتن خاندان ما بردار، نمی توانی ببینی که حتی یک نفر از دودمان ما زنده باشد؟ به خدا هرگز زین العابدین(ع) را رها نخواهم کرد تا اگر میخواهی او را به قتل برسانی خون مرا هم با خون او بریزی.
باری در اینجا هم که دشمن قصد جان زین العابدین را کرده بود در برابر شجاعت زینب(ع) به زانو در آمد و در حالی که ریختن خون یک زن را حداقل برای خود ننگ و شرمساری میدانست گفت:
به راستی که پیوند خویشاوندی چه میکند و چگونه زینب از خطر برای برادرزاده خود منقلب و بر آشفته میشود و بالاخره از کشتن امام زمان زینب(ع) بخاطر فداکاری وی خودداری میکند.
نظر بدهید |